یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

نیم روزی در بانک ...

 

امروز چکی داشتم که بهتر بود نقدش می کردم ... این روزها با اینکه اوضاع چک کمی بهتر شده است !! ولی خیلی ها هنوز توی فاز قدیم هستند و برای روزی که چک دارند در بانک پول می گذارند و اگر چکی که برای امروز بود را برنداری و فردا بروی شاید چک دیگری آمده باشد و رفته باشد و صاحب حساب دوست نداشته باشد در چک آن روز پولی باشد و شما باید حرص و جوش کله خرابی صاحب حساب را بخورید !!

  

 

خلاصه اینکه سر راهم به یکی دو جا سر زدم و خریداران باکوئی هم آمده بودند و بازار تبدیل منات و دلار گرم بود و از همه گرم تر دل بازاریان از خدا بی خبر بود که با آمدن این مهمان های پولدار ، کیف شان کوک تر می شود !! خلاصه اینکه به بانک رسیدم ؛ آنهم بانک سامان !! که هروقت تابلویش را می بینم یاد تبلیغاتی می افتم که با کی روش کرده بود !!

 

علی الظاهر بانک های تازه تاسیس باید کمی مرتب تر و بروز تر باشند ولی متاسفانه چنین نیست و سرشان به همان تقلب کاری هایی که دیگران تا خرخره آلوده اش هستند ، گرم می باشد !! دور تا دور بانک حداقل 12 نفر نشسته اند و تنها دو باجه در حال رتق و فتق مسائل می باشد و بقیه کارشناس چی هستند را خدا می داند !! یک رئیس است و یکی معاون و یکی هم که اعتبارات و برای بقیه صندلی هست ولی اغلب دورهم و دور از میز تشریف دارند !! برگ نوبت دریافت می کنم ؛ 138 و بیرون می روم ... هنوز 102 را صدا کرده اند !! سری به مغازه دوستم می زنم و یک ربعی را تلف می کنم و فکر می کنم که نیم ساعت کار داشته باشند !! دقیقا بیست دقیقه بعد از گرفتن نوبت مراجعه می کنم ، تازه 109 رفته است !! به نوبت بلند شده و می روند دنبال خرده کارهایشان !! آیا رئیس چنین جریانی را نمی بیند !؟ چرامی بیند ولی قرار گذاشته اند که فقط دو نفر کار بکند و بقیه فقط مشغول هستند !!

 

یک نفر وارد می شود و به تنها کارمندی که کار می کند می گوید که کارتش در دستگاه مانده است !!؟؟ اشاره می کند که به باجه شماره 5 بگوید !! می رود و باجه شماره 5 که انگار معاون تشریف دارد بهش برمی خورد و او را برمی گرداند که برو ، همان باجه شماره 2 می دهد !! کارمند کارش را رها می کند و زیر لب می غرد و همه که در انتظار نشسته اند و شاهد موضوع هستند ، زیر لب آمینی نثار می کنند !! مطمئنا دعا دارد فک و فامیل رئیس و معاون را تفتیش عقاید می کند !!!! جای تعجب دارد ، جریانی را که همه ی مراجعه کننده ها می بینند را نه رئیس می بیند و نه معاون و نه کارمندان بیکار و به ظاهر مشغول !!  بلند شده جعبه ی هر دو دستگاه را باز می کند و کارت ها را برمی دارد و نگاه می کند و می گوید که بین آنها نیست !! مراجعه کننده که کمی سنگین وزن تشریف دارد ، می گوید که همین حالا کارتم را خورده است ، با دقت نگاه کن !! شاید پائین دستگاه افتاده باشد !؟!؟ کارمند می گوید که دستگاه بالا و پائین ندارد ، شاید کارت را بیرون داده است !! مرد بیرون می رود و برمیگردد و می گوید بیرون کارتی نیست !! دوباره نگاه کن !! کارمند سر میزش نشسته و می گوید پس به همان باجه شماره 5 مراجعه کن ، من کارتی ندیدم !! مرد زیر لب می غرد ، ولی کسی به غرشش آمین نمی گوید ... رفتارش مناسب نیست و گفتارش نشان می دهد تازه از مینی بوس پیاده شده است و آمده تا با چند دلاری که در دست دارد کار و کاسبی پر رونقی در شهر راه بیاندازد !! بطرف باجه شماره 5 می رود و او سرش خیلی شلوغ است ، با یکی از کارمندان در حال جراحی مغز و اعصاب یکی از حساب هاست !!! پیرمردی وارد می شود و کارتی در دست دارد و به تنها کارمندی که کار می کند نشان داده و می گوید که از دستگاه بیرون مانده بود و برداشته است !! کارمند با دست نشان داده و می گوید به اونیکه گوشتش از استخوانش زیادتر است بده !!! ( این یک اصطلاح جا افتاده است ! ) پیرمرد را هدایت می کنند و کارت را به آن مرد جوان می دهد ... از پیرمرد تشکر کرده و می خواهد از بانک بیرون برود که بازویش را می گیرم و بطرف باجه شماره 2 هل می دهم و می گویم : " کارَت که راه افتاد ، حداقل بخاطر دری وری هایی که می گفتی ، معذرت خواهی کن !! " چیزی نگفت ؛ غریب تر از آن نشان می داد که حرکت اضافه بکند !! کارمند که انتظار این رفتار مرا نداشت با تعجب گفت : " روزی چند تا از این ماجراها داریم !! بهرحال ممنون که می دیدید !!! " تعجب اش بی دلیل نبود ، رئیس با تلفن مشغول بود و کل بانک را نمی دید !! معاون با همکارش مشغول بود و کارمندش را نمی دید  ، نگهبان بانک در دورترین نقطه ی ممکن از در داشت روزنامه می خواند و کلا  کسی را نمی دید !!دلار فروش ها تا نصفه ی بانک آمده بودند و جلوی در ورودی پول رد و بدل می کردند و کسی کاری با آنها نداشت !!

 

اعلام شماره  111  و بعد 112 و بعد 113 ... و ادامه می دهد ... انگار شماره دارها رفته اند بیرون و نیستند ... در عرض 5 دقیقه نوبت من می شود ، باجه 3 به پشت میزش برگشته است (!) چک را می دهم و کارهایش را می کند !! بعد می بیند که پول ندارد (!) می رود تا از گاوصندوق پول بیاورد ، کلید هم که پیش خرصندوق است و او هم مشغول است !!! چقدر اتلاف وقت در کار یک کارمند برای بالا بردن روحیه اش موثر می باشد !؟!؟ دو بسته به من می دهد و روی دستگاهی که در بغل است می شمارم و بعد می گوید که هزینه اش 1000 تومان می شود !؟!؟ هزینه ی چی !؟ هزار تومان می دهم و شماره را می زند که بعدی !!! می گویم پنجاه هزارتومان بقیه اش را نمی خواهی بدهی !؟ تازه یادش می افتد که بقیه هم داشت ...

 

بی نظمی بیداد می کند !!

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نگین چهارشنبه 16 مرداد 1398 ساعت 09:52

سلام

وای !! من فقط با خوندنش سلسله اعصابم به هم ریخت!

بدتر از همه وقتیه که دوستان و آشنایان و همسادگان و فوامیل! از در بانک داخل میشن و چاق سلامتی کنان! به سمت کارمند بانک میرن و گئووله گئووله! کارشون رو بدون نوبت راه میندازن !!
ما هم که فقط حرص میخوریم و زیر لب غر میزنیم ...

سلام
این در فرهنگ ما ریشه دارد و قابل حل نیست !! ولی حداقل برند رئیس و معاون بیکار ف کارشان را راه بیاندازد ... یک یا دو کارمند در حال کار و اینهمه خدمت رسانی از شش جهت !!؟؟

همطاف یلنیز پنج‌شنبه 17 مرداد 1398 ساعت 11:15 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
به خاطر همین بی نظمی ها و اهمال کاری ها، همطاف دورکاری -بانکداری اینترنتی- را بیشتر می پسندد ولی
ولی امان از زمانهای ناچاری حضور در بانک. مثلا واریز وجه نقدی!
یک بانک بزرررگ با سقف بلند و چند باجه ... فقط دو تا! شماره نوبت اعلام می کنند. به قول شما رییس و معاون و سرپرست و ... هرکدام جایی مشغول خود.
از سویی دیگر همین مشتریان خونسرد. خانم چکی دارد که می خواهد بخواباند حساب، صبر کرده نوبتش برسد آن وقت تازه فرمهای مربوطه را می گیرد برای پرکردن!
یا معمولا افتتاح حساب، باجه جداگانه دارد. طرف نشسته در نوبت و ... از هر دو سو حرص می خورد همطاف

سلام
داریم تمرین شهروندی می کنیم داااا
بقول شاعر : اگر دردم یکی بودی چه بودی !!؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد