یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زندگی در جریان است ...

 

این روزها درگیر همان روزمره گی های همیشگی هستم ... روزمره گی هایی که هم تازه هستند و هم تکراری و شاید اساس زندگی همین باشد !! ما در حال تکرار هستیم و غالبا در یک دور بسته در خودمان می گردیم !! گاه با مسائلی سرگرم می شویم و آنها را موفقیت می پنداریم و برایش زمان صرف می کنیم ؛ چه فرقی دارد!؟ ده سال ، بیست سال ، یک عمر و ... ادامه ی بازی را می سپاریم به نفر بعد از خود!! گاه دور باطل ما بیش از یکی دو نسل می چرخد و باز به همان نقطه می رسیم ...


  

 

بقول سید علی صالحی:

از دو به سه رسیدن رازی دارد
که دویدنِ هر نقطه را
کو ... تا تو باز دایره‌ای ...؟
می‌فهمی چه می‌گویم
خودت را به نادانیِ نان و گریه می‌زنی!


این روزها هم مثل روزهای قبل می گذرد ... و باز بقول شاعر چه خوب که می گذرد این روزها مثل روزهای قبل !!


هر روز مانند کسی که یک متر در دست داشته باشد ، توی شهر و توی جمع های مختلف راه می افتم و مشغول متر کردن خود و دیگران هستم !! وقتی یکی حرف می زند زود مترش می کنم تا ببینم از اینهمه حرفی که زد چقدرش به کجایش ربط دارد !! و گاه می نشینم و خودم را متر می زنم و همین لذت زیادی دارد ، با اندازه زندگی کردن !! چیز خوبی است ... بی قواره بودن اصلا خوب نیست !! لذتی هم ندارد !!

 

دیروز قبل از ظهر جائی بودم و حرف از این نرم افزار پیرساز و جوان ساز " فیس آف " بود !! و شاید هم فیس آپ بوده باشد !! و یکی داشت با آب و تاب توضیح می داد که اصلا برنامه ی خوبی نیست و برای تخلیه اطلاعات و غیره می باشد !! گفتم : " شما که اینهمه به اطلاعات شخصی خود حساس هستید !! اولا آنها را چرا در گوشی تان دارید !! دوما آیا فکر نمی کنید که دیگر نرم افزارهایی هم که در گوشی دارید چیزی مثل همین ها هستند و می توانند اطلاعات شما را بردارند و استفاده بکنند !! چون بلافاصله بعد از انتشار این نرم افزار ، در فضای مجازی پخش کردند که دارد اطلاعات شما را برمی دارد ، حساس شده اید وگرنه همه ی این نرم افزارها قابلیت رفتن به فضای داخلی گوشی و برداشت اطلاعات شخصی را دارند !! " کمی بعد که او رفت ، یکی که آنجا حضور داشت گفت : " مردم چنان از اطلاعات شخصی حرف می زنند که انگار چی دارند !! ما که نه سر پیازیم و نه ته پیازیم (!) اطلاعات گوشی ما می خواهد چه باشد و به درد چه کسی بخورد !؟ " گفتم : " البته که من و شما خود پیازیم !! ولی بهرحال کمی حساس بودن هم بد نیست ، شاید شما هم در گوشی از نرم افزارهای پرداخت پول استفاده می کنید و یک شیر پاک خورده‌ای ( منظور شیرهای کارخانه ی پاک می باشد !! ) دسترسی به رمزهایتان پیدا کرده و همین چندرغاز پولتان را بالا بکشد !! "

 

طرف های عصر ، نوراخانیم در خانه مهمان داشت و برای همین ما رفتیم دنبال کار خودمان (!) اتفاقا باید به یک مجلس ختم می رفتم ... توی ماشین که می رفتم ، راننده هم همان فرد را می شناخت ؛ توی محله مان یک دندانپزشک تجربی از مدل قدیمی ها بود !! پسرش با من همکلاس بود و وقتی دکتر دید که پسرش چیزی نمی شود زود یک ساختمان بزرگ خرید و زیر زمین اش را کرد تالار پذیرائی و حالا بیش از سی سال است که پسر دارد از همان تالار پول جارو می کند !! ( شاید بگوئید پارو درست است ، ولی جارو چیزی هست که چهار فصل کاربرد دارد !! ) خلاصه اینکه این دکتر خیلی خوش اخلاق و خوش مشرب و بدرد بخور و اتفاقا خیلی پولدار (!) درست مقابل تالار با یک پیک موتوری تصادف کرده و فوت می شود ... موتوری رفته و بود و نمی دانم برگشته بود یا نه !؟ ولی دکتر رفت و برنگشت !!

 

راننده ای که با هم بودیم وقتی شنید که به مراسم سالگرد دکتر می روم گفت : " آدم خیلی خوبی بود ولی حیف شد که مفتی مفتی از دنیا رفت ( با اصطلاح هئچینه ! گفت که معادلش را نمیدانم چطور بنویسم !؟) " گفتم : " اتفاقا خیلی هم گران و با ارزش از دنیا رفت ... اگر موتوری نمی زد شاید ده روز و بیست روز دیگر در خانه فوت می شد !؟ ولی بدلیل این تصادف کشته شد و اگر فرزندانش هم به فرد موتوری رضایت داده باشند ولی این از سهم خودشان بوده و دکتر از بابت این قتلی که سهوا یا عمدا برایش رخ داده صاحب حق است و می تواند فردای قیامت هرچی کم و کسری از بابت عمل و رفتار داشته را از همین مجرا صاف و  صوف بکند !!! و اگر آدمها بدانند که با یک چنین اتفاقی تا کجای خرخره شان زیر بار می رود ، هرگز به این راحتی و به این بی خیالی رانندگی نکرده و اینهمه قتل و کشتار جاده ای بپا نمی کردند !! خیلی ها فکر می کنند که بیمه دنیا، آخرتشان را تضمین کرده است در حالی که بیمه یک کیسه گچ می دهد تا ظاهر قضیه ی قتل ماست مالی بشود و پشت پرده همه چیز باقی می ماند !! "

 

بعد از مسجد سراغ کارهای چاپی ام رفتم ... هنوز یک عالمه کار داشت !! عکسی نشانم داد که بی ارتباط به همان موضوع فیس آف یا فیس آپ نبود !! توی گوشی اش چند مدلی از این نرم افزار را داشت ... و داشت آنها را پاک می کرد ، شاید روزانه صد بار از این نرم افزارها دانلود و پاک می کند !! گفت : " بیا یک عکسی از تو بگیرم و ببینم با عکس تو چکار می کند !؟ " گفتم : " لازم نیست عکس بگیری ، عکس پروفایل من در واتسآپ را داری ، با آن بازی کن !! " عکس را وارد نرم افزار کرد و به چند حالت مختلف تبدیل کرد .. ابتدا قیافه ی عبوس مرا خنداند !!! بعد حدود 40 سال مرا پیرتر کرد و رفتم روی فاز 90 سالگی !!! بعد مرا عینکی کرد !! بعد مرا ریشو کرد !!! بعد مدل دخترانه ی مرا درآورد ، خدا را شکر که پسر بودم و 45 سالگی ازدواج کردم ، اگر دختر بودم تا 90 سالگی در خانه می ماندم !!! سر آخر هم مرا کچل کرد و چقدر خوشم آمد ... همه شان عالی شده بودند !! عکس کچل شده ام را برای چند نفری فرستادم که اصل عکسم در واتسآپ را می دیدند (!) و نوشتم : " برای روز جهانی کچل ها ، این عکس را ادیت کرده ام که آن روز بگذارم روی پروفایلم !!!

 

نظرات 5 + ارسال نظر
همطاف یلنیز سه‌شنبه 1 مرداد 1398 ساعت 16:43 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
نوشته های شما عین زندگی است. برای منم انگیزه ای شد برای نوشتن.
فقط دادوخان احتمالا می دانید همطاف به آیین نگارش فارسی، علاقه دارد.
طبق قواعد دستوری اگر بخواهیم به آخر کلماتی که به ه ناملفوظ ختم شده، ی نسبت بیفزاییم ه حذف و به گ بدل می شود . روزمره و روزمرگی - زنده و زندگی
چون می دانم هرساله مطالب وبلاگتان کتاب می شود الان گفتم تا وقت ویراستاری کمتر درگیر اصلاح شوید.
برقرار بمانید و راضی

سلام
سلامت باشید ...
ما علاقه ی زیادی به قواعدی که یک عده معلوم الحال از خودشان درمی کنند نداریم ... آئین نگارش را بر حسب حالی که داریم رعایت می کنیم. همین حالایش هم کلی توی پارانتز داریم ، روزمره گی با روزمرگی خیلی فرق دارد !؟!؟
شاید برای همین است که نسل جدید علاقه ای به قواعدی که یک عده تاریخ منقضی شده (!) تعیین می کنند ، نشان نمی دهند !!

خلیل چهارشنبه 2 مرداد 1398 ساعت 22:00 http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

بله، زندگی در جریان است.

سلام

سهیل شنبه 5 مرداد 1398 ساعت 14:30 http://sobhebahary.blogfa.com/

سلام و وقت بخیر
و چقدر خوب است که این زندگی در جریان است ، حتی اگر بعضی مواقع روی دور تسلسل بیفتد با دست اندازها و سرعت گیرهایش . زندگی در جریان باشد خیلی بهتر از آن است که در گوشه اتاقی بیفتد و خاک بخورد و بپژمرد.

سلام
شاید هم اساس جریان داشتن همین بوده باشد !!؟؟

سروش دوشنبه 7 مرداد 1398 ساعت 14:37

من هم از جار و جنجالی که رسانه‌های غربی راه انداخته بودن به شگفت آمدم و یکی دو مطلب جسته و گریخته در این مورد خوندم. به نتیجه رسیدم که اگر فیس‌اپ یک نرم‌افزار آمریکایی یا انگلیسی بود، این همه جنجال نمی‌شد. فیس‌اپ بدیش اینه که روسیه!

ما بهرحال یک مصرف کننده بیخیال و خوشبین به همه هستیم ... حرص رقابت گردانندگان جهان را هم باید ما بخوریم !؟

نگین چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 22:05

سلام

ای کاش یه نرم افزاری بود که بجای صورت، اخلاق آدما رو تغییر میداد و روی اخلاق خوش فیکس میکرد!

سلام
هست ، ولی قفل شکسته اش موجود نیست و باید برایش هزینه کرد !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد