یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

رُندانه ها !!

 

دیشب مهمان بودیم و مهمانی در مهمانی بود ... پنجشنبه ها مهمانی رسمی ما در خانه مادربانو می باشد و البته روزهای دیگر هم می رویم ولی اینقدر رسمی نمی باشد !! شب پنجشبنه اگر مهمان بیاید ، مهمان در مهمانی می شود و ما حتما در یک شب دیگر تلافی می کنیم !!

  

 

مهمان های دیگر حوالی ساعت 00.30 رفتند و نورا خانم تا آن ساعت به زور هم که شده بود نخوابیده بود تا پیش مهمان ها بی ادبی نباشد که صاحبخانه بخوابد !! و دقیقا همزمان با خداحافظی کنار در ، او هم خوابید و تا ما رسیدیم بخوابیم ساعت 01.10 شده بود !!!


قبل از خواب به بانو گفتم که ایران ساعت 2.30 والیبال دارد و اگر بیدار شدم از طریق گوشی ام تماشا می کنم !! نه در خانه ی ما تلویزیون هست و نه در خانه مادربانو !! خلاصه اینکه خوابیدم و یک خواب زیادی ویژه دیدم از آنهائی که نمی شود تعریف کرد و زیادی ریا می شود (!) وقتی از خواب پریدم دیدم ساعت 02.20 است و با خودم گفتم تا ده دقیقه ی دیگر بازی شروع می شود و موبایلم را برداشتم ولی همان لحظه دوباره به خواب رفتم و وقتی دوباره بیدار شدم و گوشی ام که زیرم مانده بود را برداشتم ساعت 03.30 بود !!!


گوشی را باز کرده و بازی رانگاه کردم ... تیم ایران درخشش چندانی نداشت و در مقابل تیم لهستان خیلی خوب بازی می کرد و روحیه ی بالایی داشت !!بازی 2-1 بود و در گیم چهارم بودند و بالاخره تیمی که برزیل را زده بود (!) تیم ایران را هم زد (!) وضعیت ورزشگاه هم عالی بود و خیلی تی وی پسند بود !! یعنی قسمت تماشاگران خاموش بود و نور در وسط میدان روشنتر بود و تماشاگران دیده نمی شدند و هرگاه دوربین مثل دیسکو می رفت و روی آنها نور می انداخت ، تی وی ما صحنه ی تکراری نشان می داد و زیاد ادیت نمی شدیم ... شاید هم با آمریکا هماهنگ کرده بودند که تماشاگران دیده نشود ، بالاخره ما در امریکا طرفدار ایران زیاد داریم ولی در واقع طرفدار تیم ایران نیستند و آمده اند تا پرچم خودشان را نشان بدهند و !!


وقتی بازی تمام شد ساعت 04.40 بود !! لابد تقصیر را باید انداخت گردن آمریکا که چند روز پیش موقع ورود به آمریکا بازیکنان ما را زیادی معطل کرده بود !! پس بگو " مرگ بر آمریکا ! "

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا شنبه 22 تیر 1398 ساعت 00:57

سلام
این مهمانی های پنجشنبه شبها هم در شهر ما حکایتی شده !! از این مهمانی ها در همسایه روبرویی آپارتمان ما هم هر پنجشنبه شبها دایر بوده و اختتامیه اش هم نزدیکهای اذان صبح روز بعد میباشد .و آممما شرح این مهمانی .. حدود ساعت 10شب آقای مهمان باتفاق بانو و نوه حدود 1.5 تا 2 ساله با دادو هوار و سروصدای زیاد وارد میشوند حدود نیم ساعت بعد آقای مهمان بانو و فرزند خردسالش را در خانه میزبان جا گذاشته و باتفاق دوستانش که از پایین بوق میزنند راهی بیرون میشوند در غیاب ایشان آقای صاحبخانه یا همان پدر بزرک آن کودک مهمان تا برگشتن پدر کودک حدود دوساعتی به نوه عزیزش با سرو صدا خرسواری میدهد تا ایشان از راه رسیده و مشغول خوردن شام ویا به عبارتی سحری میشوند آنهم با صدای نزدیک به صدای مسگره بازار پس از آن حدود یکساعت هم بحث و گفتگو و شستن ظروف و خداحافظی توام با سرو صدا و بای بای ها ی طولانی با نوه عزیز و بوق های خداحافظی و ... منکه معنا و مفهوم اینگونه مهمانی را تا حالا نتوانسته ام درک کنم شاید از ضعف آی کیو باشد .تا نظر دیگران چه باشد .

سلام
متاسفانه برخی اهل رعایت کردن نیستند و فرقی ندارد که مهمان شب در خانه دیگران باشند یا روز در خانه خود مستقر باشند (!!)
من در سالهای مجردی هم وقتی برای شب نشینی یا شام در خانه دوستان بودیم و طبیعتا باید آزادتر و پرسر و صداتر از مهمانی های معمولی باشد (!) چند دقیقه مانده به 12 به ساعت نگاه می کردم و همه می گفتند ساعت رفتن سیندرلا فرا رسیده است !! حالا هم که مهمان بروم یا تا ساعت 11 جل و پلاس را جمع کرده برمیگردیم و یا همان جا می مانیم برای خواب ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد