یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

یک طرح و یک خواب !!

 

توی اینستاگرام یکی هست که کارهای چوبی خاصی دارد !! من چند صفحه را می بینم که در زمینه کارهای چوبی فعالیت دارند و برخ یاز آنها از ابزارهایی استفاده می کنند که همان فرق ما با آنها را مشخص می کند!! غالبا ما فکر می کنیم که باید آنها برای فلان عملیات چیزی بسازند تا ما برویم و بخریم !! فلذا تازمانی که آنها رویاهای ما را به واقعیت تبدیل می کنند ما پشت سر آنها خواهیم بود !!

  

و این هم چند نمونه از کارهای ایشان تا برسیم به همان داستان خواب خودمان !!

 

 

 

 

===

 

خیلی وقت پیش من خوابی دیده بودم که یک میدان بزرگ در وسط شهر بود و همه راهها به آنجا ختم می شد ؛ تاکسی گرفته بودم و وارد آنجا شده بودم ... البته راننده گفت که از راه دیگری برویم ولی من سر آن خیابان کاری داشتم و خواستم تا از آن مسیر برود و او سری تکان داد و تاکسیمترش را روشن کرد !!وقتی به میدان رسیدیم ایستاد و خاموش کرد ، روبرویمان چراغ قرمز بود و رفت از پشت ماشین لوازم چایی اش را آورد و بی خیال نشست و وقتی من دلیل اش را پرسیدیم گفت که این چراغ به این زودی ها سبز نخواهد شد !!

 

من هم پیاده شدم تا سری به ساختمانی که نبش میدان بود بزنم ... سوار آسانسور شدم و دیدم صفحه کلیدش تا طبقه خدا شماره دارد و یادم هست که طبقه 80 را زدم و بالا رفتم ... یکطرف آسانسور شیشه ای بود و با بالا رفتن آسانسور میدان بهتر و بهتر دیده می شد !! وقتی بالاتر رفتم دقیقا چیزی مثل همین میدان را در پائین می دیدم ... میدان شبیه ساعت بود و 60 تا خیابان به آنجا ختم می شد و راننده حق داشت که بیخیال بنشیند ؛ هر دقیقه یکی از راهها سبز می شد و وقتی یکی به چراغ قرمز می خورد بایستی یک ساعت صبر می کرد !!!



 

این خوابِ من ، بعدها تفسیرهای مختلف یپیدا می کرد و هر روز بهتر از قبل برایم جالب می شد !!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد