یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ویکند (1)

 

هفته گذشته را با کمی بداعصابی به پایان رساندم !! ما برای اینکه چند دقیقه خوش بگذرد یا باید در ابتداء جریمه بدهیم و یا در انتهاء !! یکی تعریف می کرد که معده یانسان خیلی پوست کلفت است و زیاد کار می کند !! و یکی مدعی بود که قلب انسان خیلی کار می کند و رتبه ی نخست برای اوست !! ولی اعصاب ما ایرانی ها و نه البته همه ی انسان ها (!) خودش زیادی کش و قوس می آید در این سالهایی که بنام زندگی می شناسیم !!

 

 

قرار بود سفارشات چاپی ام را بهمراه یک سری پیش طرح (!) بگیرم و به تعدادی منتظر برسانم !! بدقولی وقتی زیاد به چشم می آید که یک عده دقیقه نودی هم منتظر باشند !! مثلا طرف در کار تولید است و ششماه است همه ی کارهایش را یواش یواش می کند و می داند که برای این کارها نیاز به یکسری کارهای تبلیغاتی و چاپی هست !! ولی برای دیگران کمترین زمان را درنظر می گیرد و بیشترین وقت تلف کنی را برای خودش کنار می گذارد و یهو زنگ می زند که برای فردا فلان چیز می خواهم و خیلی هم ضروری است !! اینکه مبلغ زیادتری هزینه می کنند جای خود (!) ولی انتظار خود را از دیگرانی که مثل خودشان بی نظم هستند را بالا بردن ، طرف ناجور قضیه است !!

 

خلاصه اینکه روز چهارشنبه حوالی ساعت 11 رفتم تا سفارشات را بگیرم که به در بسته خوردم !! کمی قدم زدم تا شاید طرف خواب مانده بوده باشد (!) و کمی بیشتر قدم زدم (!) بعد رفتم توی یکی از مغازه های پاساژ که اتفاقا ورزشی و کوهنوردی فروش هستند نشستم و نیم ساعتی هم منبر گذاشته بودم (!!) و باز کمی قدم زدم تا اینکه ساعت 13 شد و دیدم خبری نشد !!! برای هر ده دقیقه هم می توانید یک تماس تلفنی ناموفق با انواعی از جواب های متداول مخابرات منظور نمائید ؛ " مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد " ، " شماره ای که با آن تماس گرفته اید ، در شبکه موجود نمی باشد " ، " دستگاه مورد نظر خاموش می باشد " !!

 

یادم نرفته بنویسم که چند روز به خانه ی مادرم زنگ زدم و با پیام " مشترک موردنظر در دسترس نمی باشد ، تماس شما از طریق اس ام اس به ایشان اطلاع داده می شود ! " روبرو شدم !؟  تلفن ثابت و در دسترس نبودن اصلا مهم نیست (!) چطور می خواهند به تلفن ثابت اس ام اس بزنند !؟!؟


القصه ناراحتی از بابت تاخیر رساندن سفارشات کم کم تبدیل شد به نگرانی از بابت اینکه چه بلایی سرش آمده است که تا ساعت 14 سر کارش نیامده است و تلفن هم که همان بود و جواب ها همان !! این بعد از ظهر عصر شد و عصر شب شد و ...

 

حوالی ساعت 10 صبح دوباره تماس گرفته و وقتی دیدم موبایل قات زده است !! به مغازه زنگ زدم و پیدایش کردم ... اولین چیز یکه گفت این بود : " خیلی شرمنده !! " گفتم : " شرمنده شاید بتواند یک ربع را پوشش بدهد !! برای یک روز تمام غیب شدن اصلا کفاف نمی کند !! " و داستانی تعریف کرد از خودش و سفرش و موبایلی زمین خورده بود و هی روشن خاموش می شد و هنوز هم مشکل داشت و ... سفارشات را گرفتم و با پیک موتوری به صاحبش رساندم و از پیشطرح ها یک نسخه پرینت رنگی گرفتم و رفتم سراغ کار بعدی ام که مشاوره دادن در امر خرید لوازم کوهنوردی بود !!



http://s9.picofile.com/file/8365220792/IMG_20190626_114352.jpg


طرف مشورت هایم خبر نداشتند که روز قبل از سر بیکاری همه ی مغازه ها را وجب به وجب اسکن کرده بودم !!!

 

قیمت های این روزها ، قیمت های خیلی جالبی هستند !! برخی قیمت ها توجیه اقتصادی دارند و توجیه خرید کردنی ندارند !؟ بعضی ها هم دور و بر را نگاه می کنند و یک قیمتی می پرانند ، قیمتی که گاه خودشان هم باور ندارند !! وارد مغازه ای شدیم که این بار پدر نبود و پسر حضور داشت و برای دو قلم جنسی که روز قبل قیمت گرفته بودم (!) یک قیمت جدید گفت !! به یک فروشگاه دیگر هم مراجعه کردیم که انگار حوصله نداشت و سرش به موبایلش گرم بود !! با یکی که در کار تولید تجهیزات کوهنوردی بود تماس گرفتم و قیمت گرفتم !! خرید کردن درتبریز کمی سخت است (!؟) در اینجا چندین تولید کننده داخلی وجود دارد که وسایلشان را در تمام کشور براحتی می فروشند ولی در خود تبریز برای فروش مشکل دارند و معنی رقابت در اینجا به چشم می آید !! خلاصه اینکه طرف قیمت داد ولی انگار قسمت اش نبود چون نتوانست یک ربع منتظر ما بماند و ما رفتیم و به در بسته خوردیم و از یک تولیدی دیگر که اتفاقا همگی دوستانم هستند ، خرید کردیم !!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد