امروز برای افطار رفته بودیم خانه برادربزرگ !! البته داستان افطاری رفتن ما خیلی یهوئی شد والا برنامه اینگونه است که زمانی برویم که برادرزاده ی سرباز در خانه باشد !!
حدود دو ساعتی به افطار مانده بود که رسیدیم !! برنامه های افطار گونه ایست که اگر وقت اذان مهمان برویم بایستی بلافاصله افطار کرده و مااستطعتم بالقوه بخوریم و کلا افطاری بشود خوردن و بلند شدن !! ولی وقتی آدم کمی زودتر می رود وقت می کند که کمی حرف بزند و احیانا اگر مقدور بود کمی گردش علمی بکند !!
یک ساعتی در حیاط خانه ی برادر مشغول بودیم ، باغچه ها را دید می زدیم و میوه های خرمالو را که جوانه زده بود را می شمردیم و برای شمعدانی ها نقشه می کشیدیم !! یک قسمت را هم برادرم جدا کرده است و آفتابگردان کاشته است !! بااین اوضاع اقتصادی باید در خانه هایی که حیاط دارند گوسفند نگهداشت !! مگر مهاتا گاندی که بز داشت ، اشکال داشت !؟!؟ فقط فرقش با سیاستمداران این بود که اختلاس نکرده بود و خنجر از پشت نمی زد !! درختان آلوچه و گیلاس هم باندازه ی کافی بار داشتند و گلهای رز در گوشه ی باغچه ها هر کدام به رنگی بودند !!
و امممما کاکتوس های خانه ی برادر که این روزها سوژه شده اند !! کاکتوس گل نمی دهد و وقتی گل می دهد عمر گلهایش خیلی کوتاه است و گاهی به دو روز قد نمی دهد !! و برخی از کاکتوس ها گلی می دهد که تا کسی نبیند باور نمی کند !!