ماشین های کلاسیک و زندگی های نو !!
چند روز پیش نشسته بودیم و حرف از قیمت تمام شده ی برای کتابی در مورد ماشین های کلاسیک کلکسیون یک نفر آمد !! من هم چند وقتی بود که مشغول این مورد بودم و برای همین پاسخ به من ارجاع شد و من چند قلم نمونه کتاب نشان دادم تا ببینند که چه نوعی می پسندند تا قیمت تخمینی در همان حوالی داده شود !!
توی قفسه ی کتاب های من گاهی کتابهایی می آید که چاپ شده برای فروش نیستند بلکه یک متولی ویژه برای آشنائی با آن مورد آنها را چاپ می کند و اغلب قیمت های تمام شده را زیاد مهم نمی گیرند و واقعیت هم این است که یک کتاب نفیس نمی تواند با ناخن خشکی از زیر چاپ بیرون بیاید !!! کتاب نفیس باید همه چیزش نفیس باشد از جنس کاغذ گرفته تا طراحی ها و مطالب و کیفیت عکس ها و طراحی جلد و ... نفیس بودن هزینه ی بالائی می طلبد !! و صدالبته من قیمتی ندادم حتی در اندازه تخمین و فقط کمی راهنمائی کردم !!
جمعه داشتیم از خانه ی مادر ، بطرف خانه ی مادربانو می رفتیم که توی مسیر یک ماشین فولکس قورباغه ای خیلی تمیز نظرمان را جلب کرد و بعد دیدیم که انگار باز به کارناوال ماشین های کلاسیک خورده ایم و مسیری را با آنها همراه شدیم !! انواعی از بنزهای 180 - 170 - 220 و ماشین های آمریکائی و حتی پیکان خودمان که حالا خاطره انگیز شده است !! از همه جالبتر راننده هایشان بودند که خودشان را هم تیپ ماشین هایشان کرده بودند و برخی ها هم زیادی تیپ جاهلی و دهه چهلی زده بودند !! جلوی ماشین ها هم دو فقره موتور آمریکائی می رفت !!
با خودم فکر کردم که چی می شد که از همین چیزها هم در شهر استفاده می کردند !! مثلا یک روز قبل در تلویزیون اعلام می کردند که ماشین های قدیمی فردا در فلان مسیر حرکت می کنند !! یک موتور پلیس در ابتدا و انتهای صف ماشین ها حرکت می کرد !!کسانی هم که دوست داشتند و تعدادشان مطمئنا کم نیست می آمدند و در مسیر می ایستادند و می دیدند و یا در یک محوطه ی بازتر با آنها عکس می گرفتند!!
و کم کم مردم یاد می گرفتند که شهروند بودن (!) فقط در یک شهر بزرگ خانه داشتن و کور و کر زیستن نیست!! آداب ایستادن در کنار خیابان ، آداب نگاه کردن ، آداب لذت بودن از در کنار هم بودن و هزاران آداب شهرنشینی وجود دارد ... و روزی مردم ما هم مثل مردمی که در بلاد کفر و با ادب می ایستند تا کارناوال عبور گذشته شان را ببینند ، به تماشای گذشته شان بنشینند ( البته اگر گذشته ی ما چیزی برای فخر کردن به خودمان و به دیگران داشته باشد !! ) ولی حداقل همه یک اجرای خوب و آرام و موفق را یاد بگیرند ؛ در درجه اول شهرداران و راهنمایان رانندگی و در درجه بعدی مردم و کلکسیون داران!! اگر چنین فرهنگ هایی راه نیفتد و جا نیفتد مثل همین حالا باید شاهد ظهور انواعی از بی نظمی ها و ناهنجاری ها در میان مردم باشیم ، از مجموعه دار تا شهروند و ...
خلاصه اینکه دیروز رسیدیم خانه مادربانو ناهار در آنجا بودیم و قبل از اینکه وقت ناهار برسد ، بیرون آمدیم و باتفاق بانو چند قدم پیاده رفتیم تا بالای تپه ی مجاور که شرقی ترین ضلع پارک صائب تبریزی باشد !! هوا آفتابی و صاف و کمی هم ابرهای سفید خوشگل داشت ، ولی تا ما بالا رفتیم ابرها رفتند برای ناهار و فقط یکی دو تکه ابر مانده بود و آفتابی که بالای سرمان تیغ کشیده بود و خبر نداشت که برای گرفتن عکس با موبایل اینهمه نور خیلی اضافی می باشد !!
عکسی از دوردست زیر پایمان گرفتم ... همین عکس هم برای خودش هزار و یک حرف داشت !! کوه عینالی در روبرو که دعوت میکرد تا در شبهای بعد از افطار در برنامه گنجانده شود !! و بی نظمی مطلق در ساخت و سازهای جدید !! محله های قدیم را بدون خط کش ساخته بودند و در هم تنیده پیش رفته بودند ولی این چشم انداز که در عکس دیده می شود قبل از سال 60 ، وجود مسکونی نداشت و تپه های خالی بودند !! اینها را چرا نتوانسته بودند مرتب و منظم بسازند !!؟
در سمت راست تصویر مجتمع برج های آسمان دیده می شوند ، و مقابل آنها برج های متعلق به خانه های سازمانی ماشین سازی که سی سال از برج های پشت سر خود مسن تر تشریف دارند و تقریبا بیست سالی هست که متروک و بلاتکلیف مانده اند !!شاید بهترین ساخت و سازی که بشود بعنوان ساخت و ساز خوب و زیبا و با حساب و کتاب در این چهل سال به رخ کشید ( به رخ ساختمان های مجاورشان !! ) همین برج های آسمان هستندو بقیه نمادی از بی نظمی و بیسوادی انبوه سازان و شهرداران و ساخت و ساز شهری و توسعه ی شهر نه با مصالح شهری بلکه با آتش به اختیار شهروندان و البته هزینه های زیرمیزی و رومیزی و ... !!
