یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ما مشغولیم ....

 

 این روزها مشغولیم ... مثل همیشه عمومی و البته کمی هم خاص تر (!) خیلی جاها می رویم و کلی عکس هم می گیریم ولی راهمان به پای کامپیوترمان نمی خورد ... دیروز عصر باران آمد و نزدیکی های صبح تبدیل به برف شد ولی تا ظهر همه چیز تمام شد و آفتاب در بالاترین جایگاهش در آسمان نشسته بود !! ولی هوا سرد شده است ...

   

امروز جمعه بود و خاله ی نورا خانیم که همان بالدیز خانیم اسبق باشد (!) با گروه کوهنوردی شان رفته بودند به منطقه هشترود و قلعه ضحاک ، طرف های عصر یکی دو تا عکس برایم فرستادند و من در اتوبوس داشتم آنها را می دیدم و انگار با تمام خاطراتم در همان منطقه بودم ...

 


http://s8.picofile.com/file/8354458018/148596.jpg

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین یکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت 17:08

سلام

امیدوارم سرتون همیشه به خیر و خوشی گرم باشه..

چه سرگرمی شیرینی!
آللاه چوخاتسین (درست نوشتم؟)

از مایی که چهار پیرهن بیشتر پاره کردیم بشنوید و حسابی لذت این دوران رو ببرید، چون خیلی زودتر از اونچه تصور کنید، نورا خانوم گل، یه سر و گردن از نازنین مادر، بلند تر شدن ...

سلام
خیلی ممنون ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد