روزانه نویسی ...
دیروز بعد از ظهرحدود سه ساعت پیاده روی داشتم ... تمام محله و شهرک های اطراف را قدم زنان گشتم و البته که چیزی که مورد نظرم بود را نیافتم و در عوض چیزهای دیگری یافتم مثلا رفتم یک سالن ورزشی را که چند وقت بود در نظر داشتم را از نزدیک دید زدم !!
یک سالن خیلی تمیز ، با سقفی بلند که این روزها کم پیدا می شوند !! این روزها افراد با نیات مختلف می آیند و با مجوز های مختلف انوئاع یاز سوله های چند منظوره برپا می کنند و اگر در هیچ جایی دستشان به پول نرسید می آیند و آن را تبدیل به سالن ورزشی می کنند و اغلب هم که فوتبال داخل سالن است و مردمی که می آیند و تا داد بزنند و شوتهای سرکش شان را به در و دیوار و احیانا طرف دروازه ها بفرستند !!
توی سالن والیبال بازی می کردند و تقریبا همگی میانسال و پیر بودند و در هر طرف هم یکی دو جوان حضور داشتند و روی هم رفته بازی آرام و جالبی بود ... حضور آدمهای مسن در داخل میدان همیشه جالب می شود ، مخصوصا که یک آرامشی به میدان می دهند !! کمی ایستادم و تماشا کردم و آنها هم حواسشان به تماشاچی شان بود و کمی دست و پایشان را جمع کرده بودند !! بعد از مدتی تماشا تازه متوجه شدم که در هر طرف میدان هفت نفر حضوردارد و همینکه با هم تصادف نمی کردند قابل توجه تر بود !!! تازه تر اینکه هی جا خالی هم می انداختند !!
یک فردی توی محله مان هست که کم کم دارد توی ذهنم ثبت جهانی می شود !! از آن دست بازنشسته های بیکار و همیشه در کوچه و بازار تشریف دارد ، با یک مجله جدول دردست !! گاهی سرپا در اتوبوس به میله تکیه می دهد تا جدولش را حل بکند !! اگر ببیند راننده کمکی ندارد ، می رود و بلیط و پول مسافرها را می گیرد !! دیروز عصر در سالن نشسته بود و داشت امتیاز طرفین بازی را کنترل می کرد !!
و خبرهایی که امروز خواندم ...
درآمد ۹۸ میلیارد تومانی سنجش از ۵ آزمون پرطرفدار
