یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اوضاع عوض شده ...

 

تغییرات هرچند بصورت تدریجی هستند ولی در درازمدتی که شاید به ششماه هم نکشد باعث می شود تا اوضاع برگردد و حتما این مثل را شنیده اید با این مضمون که " دولت خرگوش را با گاری می گیرد ! " کافیست شما چند ماه از شهرتان خارج شوید و دوباره برگردید و تغییرات را ببینید ...

   

البته این تغییرات همیشه هم مثبت نیستند و چه بسا ، خواب ماندن های برخی از مدیران باعث می شود تا گردونه ی تغییر از دست شان خارج شود و این تغییرات غلط تعریفی باشد برای مسیر جدیدی که ناخواسته باید پیموده شود ؛ مسلما مدیری که وقتی قدرت عمل در دست اش بوده و خواب بوده (!) بعد از فوت وقت فقط دست به دعا می ماند که پست جدیدی به او بدهند و گندکاری هایش را با تغییرات در سازمان ماله مالی کنند !!

 

یادش بخیر زمان های دور یک شغلی بود بنام سپور محله !! عمدتا هم آدم های مسن و بدبخت در این شغل مشغول می شدند و علاوه بر مزد کمی که می گرفتند (!) از کمک برخ یخانه ها برای امرار معاش بهره می جستند ... سر کلاس درس هم اگر کسی درس شا را خوی نخوانده بود از طرف معلم های زمان ما به تمسخر و توهین (!) با عنوان اینکه بزرگ که شدی سپور خواهی شد (!) از شاگرد تنبل و درس نخوان استقبال می شد !!

 

حالا دیگر اوضاع تغییر کرده است و فکر نکنم به این راحتی ها کسی را در این مشاغل استخدام بکنند !! سپورهای این روزها دیگر از آن دسته بدبخت های قدیمی نیستند و خودشان یک پا برای خودشان کارخانه ی بازیافت هستند و به جرات می توان گفت که از یک کارمند ارشد شهرداری درآمد بالاتری دارند ؛ منظورم درامد قانونی می باشد والا برای درآمدهای غیرقانونی ؛ آنهم در شهرداری ها طبقه ی خاصی نمی توان مشخص کرد !!

 

روبروی چاپخانه ی دوستمیک پژو پارس نگهداشته بود و سر و وضع مناسبی نداشت ، هرچنداز ماشین دوستم شیک تر به نظر می آمد ... کمی بعد دیدم که داخلش را با دو گونی بزرگ پر کرده اند و فکر کردم که شاید یکی آمده تا سفارش هایش را ببرد !! معمولا در این منطقه که پارک ممنوع می باشد (!) کارپردازها و مسئولین خرید کارخانجات برای پارک استفاده می کنند و می روند وسایل یدکی و لوازم مختلف از دور و بر می خرند و می آیند ... و کمی بعدتر دیدم که دو گونی بزرگ از ضایعات روی سقف ماشین بار زده شد ...

 

شب وقتی داشتیم می آمدیم دیدم ، راننده که لباس شهرداری به تن داشت پشت فرمان نشسته و دارد با موبایلش ور می رود ... به دوستم گفتم : " با یک حساب دو دو تا این کارگر شریف شهرداری (!) حداقل 150 هزار تومان کاسب شده است !! تو که اصناف تشریف داری و برای خودت برو بیایی داری (!) چقدر کاسب شده ای !؟!؟ "


شاید برخی ها این کارها را تلاش مضاعف برای امرار معاش بدانند ولی مطمئنا در همین ماشین که آشغال های بازیافتی در آن بار زده می شود ، کمی بعد خانواده ای سوار شده و مهمان خواهند رفت و یا برای یک دور شبانه از آن استفاده خواهد شد ...

 


http://s8.picofile.com/file/8346060618/e485.jpg

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا سه‌شنبه 27 آذر 1397 ساعت 10:24

سلام منهم چند وقت پیش در محله بالای شهر در حال عبور از خیابان معروف به سنگ فرش بودم که ماموران شهرداری به بساط دست فروشان حمله کردند و آنها هم چهار گوشه زیر اندازی را که روی آن بساط پهن کرده بودند را گرفته و پا به فرار گذاشتند و داخل کوچه های فرعی شدند و آمممما بعد دیدم هر کدامشان یک پژو پارس و از این قبیل ماشینها و حتی زانتیا در کوچه پارک کرده اند و بساط را گذاشتند داخل ماشینها !!

سلام
اینها نشانه رشد نیستند ... پیشرفت های زگیلی هستند و در حوزه بهداشت و شهرداری خیلی زننده تشریف دارند ... بعبارتی هجوم روش انگلی به سیستم شهری !! البته از این ها در شورای شهر و شهرداری و بهداشت هم هستند و رفع آنها سخت بوده و باید بعنوان تحول قبول کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد