یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

پریشان خوابی ها ...

 

دیروز بعد از ظهر ، نیم ساعتی خوابیدم و برای همین امروز صبح دو ساعت تاوان بیداری دادم !! قبلاها ظهر که می خوابیدم در ابتدای شب خوابم نمی برد و حالا این تاوان به بعد از خواب منتقل شده است !!

   

سالنی که برای والیبال می رویم به دوستم گفته است که اگر این تایم را می خواهید ، هر هفته باید وجه هفته ی بعد را هم بدهید !! دوستم گفته است که ما هر هفته می آئیم و وجه یک نوبتی هم که کنسل کرده بودیم را داده بودیم !! گفته است : " اینجا بعضی ها هستند که پول یک ماه را پیش پیش می دهند !! " خلاصه اینکه برای دوستم ، سالنی که فاقد حداقل امکانات می باشد ، اینهمه ادعا داشتن (!) کمی گران آمده بود و می گفت که برویم یک جای مناسب بگیریم !! " این هم روشی ست مختص ایرانی ها تا زودتر به پول نقد برسند ...

 

دیشب حوالی 4 صبح بیدار شده بودم ، هوا هم باندازه سرد بود ، بخاری هم که چند روز است که روشن تشریف دارد و در شعله ی پائین گرماپخشی می کند !! فکر می کنم به صدای هواپیما بیدار شده بودم !! حوالی این ساعت یک نشست و برخاستی داریم که در محله ی قدیمی صدایش محسوس تر بود ولی اینجا اولین بار بود که می شنیدم  !! اینجا که هستیم به اتوبان جنوبی شهر دیوار به دیوار تشریف دارد و هر از گاهی تریلی ها برای هم ، برای بیدار کردن هم ، و برای مایحتاج دیگر (!!) بهمدیگر بوق می زنند !!!! ادبی که با بوق نشان داده می شود و یا خشمی که با بوق نشان داده می شود از آداب رانندگی این کشور است !!

 

اولین خوابی که در پریشان بی خوابی صبح دیدم ، بازی فوتبال بود !! داشتیم توی زمین چمن فوتبال بازی می کردیم !! آخرین تجربه ی من برای فوتبال در زمین چمن ، شاید به سی سال قبل برمیگردد !! خلاصه اینکه در گیرودار پاسکاری و شوت و ... دیدم که همبازی ما علی پروین است !! نتیجه معلوم است دیگر ، بیدار شدم و خنده ام گرفته بود ، انگار کمی بیشتر از سی سال به عقب برگشته بودم !!

 

کمی بعد دوباره خوابم گرفته بود و این بار در ماشین سازی بودم و مشغول بررسی اتاق !! در اتاق پشتی اتاق من که انباری مان بود یک پنجره باز کرده بودند و از آنجا می شد بیرون را دید !! انگار از آن محل خیابان رد شده بود و پنجره به خیابانی باز می شد که در آنسوی خیابان چند تا خانه و آپارتمان دیده می شد !! با خود فکر می کردم که پس آنهمه محوطه که ماشین سازی داشت چه شده است که کارگاه ما دیوار به دیوار خیابان مسکونی شده است !!  این بار هم انگار کمی بیشتر به جلو پرت شده بودم !!

 

خانه ی دوست همکاری برای شام مهمان بودیم و در ارتباط با دستگیری خریدار مالک جدید ماشین سازی می گفت : " بعد از اینکه خبر دستگیری مالک ماشین سازی از طریق خبر 20/30 و دادستانی تهران تائید شد (!!) برخی از تامین کننده ها برای فروختن مواد اولیه به کارخانه سرسنگینی می کنند !! البته پسر نامبرده به کارخانه می آید و می رود و هنوز بالای سر کارخانه تشریف دارد !! از برخی نماینده های مجلس هم که خیلی پشت سر این خریدار بودند باندازه جیک گنجشک صدا درنمی آید !! خبر داده اند که اگر آزاد بشود قول داده است که 150 نفر را به کربلا بفرستد !! "

 

نمی دانم از کی رسم شده است که مال دزدی را بشود با ساختن مسجد و بردن افراد به عتبات عالیات و سایر سرگرمی های دینی ، شست و شو کرد !!! ولی انگار این شستشو برای آرامش خاطر برخی و ایضا برای پر شدن جیب برخی مفید فائده می باشد !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین پنج‌شنبه 10 آبان 1397 ساعت 11:57

سلام بر همشهری دادو و روز شما بخیر

ماشاالله خوابهای شما هم بٌرد خوبی دارن ها ...
سی ساااااال!!

خدابیامرز مادرم میگفت دیدن در و پنجره در خواب ،تعبیرش گشایش در کارهاست .. خیره انشاالله ...

چند سال قبل خانمی از فامیل، سهم برادرهاشو از ارثیه پدری بالا کشید بعدش رفت کربلا!!!!

یادم به شهر قصه افتاد : خمس و زکاتش رو بده، حلاله !!

سلام
این روزها آنقدر خواب می بینم که نمی شود روی صلاح و خیرشان حساب باز کرد ...

داستان عجیبی بود ... در میان آنچه ما می شنویم خوردن حق خواهرها بیشتر مرسوم است و شاید 99% باشد !!! البته می گویند پرسیل لکه بریش هم زیاد است !!!؟؟ تازه جائزه هم می دهد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد