بیادمان می آورد ...

زندگیِ روزمره ، لنگ لنگان ولی باشتاب ، در ناموزونترین وضعیت دارد به پیش می رود و این دفتر هی ورق می خورد و ورق می خورد ... گاهی اوقات اتفاقاتی هستند که ما را برمی گردانند تا دوباره نگاهی به پشت سر بیاندازیم ... فرقی نمی کند چه اتفاقی باشد (!؟) یک مراسم ساده برای تولد و یا دیدن چند عکس یهوئی !!

 

دیروز تولد آقئین ( برادربانو ) بود و ازدوستانش هم حضور داشتند و شب بیادماندنی دیگری رقم خورد !! بقول خودمانی تر " نشان به این نشان (!) " که یهو ساعت از یک بامداد گذشت !! شمعی که روی کیک بود عدد 37 را نشان می داد و من یک لحظه چشم بستم تا بیاد بیاورم که در آن سن و سال کجا بودم و اصلا تولد سی و هفت سالگی ام در کجا گرفته شد !! زوری که زدم بی فائده بود ، بیادم نیامد ...

از بعد از ظهر باد شدیدی می وزید ، زوزه ی بادی که در بیرون می وزید در داخل ساختمان ایجاد خوف می کرد ... گاهی اتفاق می افتاد که برای شب مانی در چادر باشیم و بیرون باد بوزد (!!)  صدای برخورد باد به چادر و زوزه اش چنان می شد که فکر می کردیم بیرون قیامت بپا شده است ، وقتی از چادر بیرون می رفتیم ، می دیدم بیرون اوضاعش بهتر است و صدای برخورد باد با رویه ی چادر آن را چند برابر می کند !!

زندگی روزمره هم همینطور است ، گاهی اوقات چند ساعت در شبکه های مجازی غرق شدن (!!) این توهم را ایجاد می کند که همه چی تمام شده است !! و دنیا در وضعیت عجیب و غریبی قرار گرفته است ولی با خاموش کردن این ارتباط ( از هر راهی که بوده باشد ! ) آدم می بیند زندگی هنوز جریان دارد و از آن داد و قال های سی لیبتریتی ها و بیست لیبریتی ها و ... ی فرهنگی و غیرفرهنگی و سیاسی و ...ها و انواع بوق و کرناها خبری نیست !!

بعد از  اینکه باد آرام گرفت ، نوبت باران شد ... باران بارید ، باریدنی !! فوق العاده زیبا و دیدنی ، اوج صحنه در زیر نور تیر چراغ برق بود ... ( حوالی ساعت 10 - 11 بود انگار ... )

این روزها بیخود نیست که بهترین فصل سال ، پائیز است !! امکانات رفاهی زندگی ها بالا رفته است و زیر باران قدم زدن و یا توی ماشین حضور داشتن ، لذت بودن در پائیز را دوبرابر کرده است !! حتی می شود زیر باران ، بجای پناه گرفتن در خانه ها (!) ، به جاده زد و از لذت چند برابر بودن در پائیز استفاده بود !! سالهای نه چندان دور ، همین بارش ها برای زندگی های شهری و روستائی مصیبت می آورد و دست اندرکاران آن روزها (!!) بهترین راه چاره را در مهار آن می دیدند و برای همین افتادند به سد سازی درهر شهر و روستائی !! حالا که باران آسیبی به مردم نمی زند ( به آن شدت قبلی ! ) و مردم از تماشایش خوش بحال می شوند ( به این شدت فعلی!!) ، همه ی انگشت های اتهام به طرف سدسازان می باشد !!

برنامه های موبایل ها هم گاهی خوب هستند ... مثلا امروز برایم پیام داد که پارسال این موقع چه عکسی گرفته ای !! و من یادم افتاد که پارسال این موقع در ددر " آبشار لاتون "بودم در آستارا ...

و بعد از آن باتفاق جمعی که دیروز در تولد برادربانو حضور داشتند ، بطرف ورزقان رفتیم و از مناظر پائیزی بسی لذت وافر بردیم ...