یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

فشارِ بودن !!

 

رفته بودم از قنادی محله شیرینی بخرم ، پدر و پسری هم آنجا بودند ، برای پسرش کیک تولد خریده بود و موقع خروج از قنادی بودند که پسره هی زیر لب می گفت : " شمع نخریدیم ... !! "

  

پدر با قیافه ی عصبی برگشت و گفت : " شمع می خواهی چکار ؟ " پسر زیر لبی حرف می زد ؛ انگار نمی خواست صدایش شنیده شود (!) : " بدون شمع که نمی شود !! "

 

مرد دوباره به داخل برگشت ، آنقدر فکرش مشغول بود که مرا نمی دید و کم مانده بود بین من و در بماند ، کنار کشیدم تا او زودتر داخل شود ... بطرف ویترین رفت و پرسید : " اینجا شمع می فروشند !؟ " پیش خودم فکر کردم یعنی در اینهمه سالی که زندگی کرده است ، اگر هم نخریده باشد لابد به گوشش باید خورده باشد !! و بعد فکر کردم که شاید هم نخورده باشد ، اینجا هر اتفاقی ممکن است !!


پسر او را بطرف صندوق کشاند و مردی که پشت صندوق بود از پشت سرش یک عدد شمع داد ؛ شماره 9 بود !! مرد قیمت شمع را پرسید و جواب شنید دو هزار تومان !! بعد از کلی کلنجار از گوشه ی یکی از جیب هایش یک دو هزار تومانی پیدا کرد و به صندوقدار داد ... هنوز خشم از چشمانش دور نشده بود !!

 

معلوم بود کیک را هم به اجبار خریده است و ایضا شمع را ... نمی دانم اقشار کم درآمد با این افت ارزشی که به جیب شان رسیده است چقدر باید منطق بلد باشند تا خانواده را به یک سوم معاشی که قبلا داشتند ، مجاب بکنند !!

 

آقای رئیس جمهور چند روز پیش می گفت که هر روز قیمت ها را بررسی می کند !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین یکشنبه 29 مهر 1397 ساعت 00:30

سلام

درد و بلای این پسر 9 ساله و پدر درمانده و مستاصلش بخوره فرق سر اونایی که هر شب سر بی خیال و آسوده بر ناز بالششون میذارن و از درد مردم غافلند ...

آدم خونه که هست یه درد داره، بیرون که میره این صحنه ها رو میبینه دردش میشه هزار ...

سلام
آمین ...
و تائید فرمایش شما ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد