یک نشست نیمه صمیمی ...

دیروز سه شنبه بود ، روزهای سه شنبه در بنیاد فرهنگی طوبی یک نشست و دورهمی صورت می گیرد ... یک روز ادبی هست و نویسنده ای نقد می شود !! یک روز فرهنگی است و کسی سخنرانی میکند و یک روز هم مثلا مناسبتی و همینطور ادامه می دهند !!

 

آشنائی من با این بنیاد فرهنگی به زمانی که دوستم در آنجا کار می کرد برمیگردد ، زمانی روزنامه محلی سرخاب و نشریه آذرپیام در آنجا تهیه و تکثیر می شد و من برای روزنامه هر از گاهی مطلبی می دادم و بعدها ارتباطم قطع شدو بعدترها به کمک تلگرام و انیستاگرام باز راهی برای ارتباط گشودند و از این سه شنبه ها اطلاع یافتم ... گزارش روز بعد نشان می داد که پاتوق سه شنبه ها هنوز خودمانی می باشد و برای همین دوست داشتم بروم ولی منتظر بودم تا کمی عمومی تر بشود ... هر سه شنبه بدلیلی نمی توانستم بروم تا اینکه دیروز یک سه شنبه ی مصمم بود و عزمم جزم تا حتما بروم !!

بعد از ظهر در یک مجلس ختم بودم و از آنجا راهی محل نشست فرهنگی شدم ... تقریبا سرساعت رسیده بودم و هنوز از این اتفاق خوشنود می شوم که می توانم سروقت باشم !! سر کوچه ی ارک ایستادم و به دیوار بلند عمارت ارک نگاه کردم !! همیشه ارک را از روبرو تماشا کرده و عکس می گرفتم و این بار همین زاویه از بغل هم به چشمم پرابهت و زیبا آمد ... عکسی گرفتم و تا 50 قدم باقیمانده را بروم دو خوش و بش سرپائی و دو تلفن جواب دادم !!

یکی از سینماگران جوان فیلم مستندی از جریانات " عملیات بدر "تهیه کرده بود با نام " آن سوی دجله " و ما هم به تماشای این مستند واقعی نشستیم ... زیاد طولانی نبود ، هرچند سالهاست بر سر این موضوعات بحث و جدل می کنند !! چند خاطره و یک داستان کوتاه هم که بی مناسبت نبود قرائت شد !!

وقتی به خانه رسیدم تقریبا ته کشیده بودم !!