یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

و کمی ادامه ی پست قبلی ...

 

بعضی افکار هستند که عین یک دسته زنبور توی کله ی آدم راه می افتند و وزوزکنان سیستم فکر کردن را مختل می کنند ... همان بحثی که در تی وی اشاره کردم و بلوف های صد تا یه غاز نماینده ی دولت و منطق نماینده مجلس که خود زمانی وزیر بود ، مثل همان زنبورها عمل کرده بودند ...

   

و امما داستان آنتیک را بگویم تا یادم نرفته است ؛ جناب نصاب باشی که خود از همان اصحاب یاجوج ماجوج تشریف داشت و اگر بگویم کاربلد بود بخاطر این بود که مثل همان قوم یاجوج و ماجوج بعد از اتمام دوره ی ابتدائی در شهرهای بزرگی مانند تبریز یا تهران در کارهای مختلف ساختمانی مشغول می شوند و برای همین بیشتر تجربه ی کاری دارند تا دانش کار !!

 

القصه داشت در مورد کار و زندگی اش تعریف می کرد و یک نکته ی جالب را هم گفت !! اشاره داشت که در خانه ی مادرزنش( که از ایلات و عشایر ساکن در منطقه ی پارس آباد بودند !! )  یک تکه از دیوار را برای اینکه خانه از یک دستی و یکنواختی بیرون بیاید با سنگ آنتیک ( آجر نما (!) ) کار کرده بود اتفاقا خیلی هم زیبا شده بود ... خواهر مادرزن که خاله ی همسرش بوده باشد مهمان امده بود و رفتنی یواش توی گوش خواهرش که مادرزنش باشد گفته بود : " شما که اینهمه در این خانه هزینه کرده اید (!) یک پاکت گچ بگیرید و روی این آجرها را هم بپوشانید تا یکدست شود !! "

 

من نمی دانم این اس ام اس هایی که دم به ساعت از طریق همراه اول و آخر می آید نمی دانند مزاحمت یعنی چه !؟ آیا فکر می کنند چون دارند کار تجاری می کنند حق دارند که مخل آسایش دیگران بشوند !؟ وقتی اس ام اسی می آید آدم مجبور است بلند شده و گوشی رابردارد و ببیند کدام مادر مرده با آدم کار دارد و می بیند باز این یتیم سمج و سرتق است که ده دقیقه یکبار پیام می دهد به امید اینکه بدبختی را تور کرده باشد !!؟ چند روز است که هی اس ام اس می آید که شماره ی ... و شماره ... را اگر می خواهید بشتابید بهمراه یک ماه اینترنت رایگان !! یکبار گفتی و دیدی نمی خواهیم چرا مثل گداهای سمج توی خیابان رها می کنی !!؟ البته وقتی دولت و رسانه ی ملی دارد یک اپراتور دزد و مزاحم را تبلیغ می کند نباید انتظار زیادی داشت !! شاید هم هزینه ی این اس ام اس ها را از خودمان کم می کنند ؛ قبض این ماه من تقریبا ده هزار تومان زیادتر از متوسط ماههای قبل بود !!

 

داشتم از خیابان دارائی تبریز رد می شدم و طبق معمول چهره های منحوس دلارخرها و دلارفروش ها را می دیدم ؛ به امید اینکه یک آدم مثبت هم توی آنها ببینم !! به حرفم شک نکنید و بروید و توی خیابان های دلارفروشان شهرتان این قیافه ها را ببینید ... یعرف مجرمون بسیمائهم  حرف غریبی نیست !! یکی که از دیگری بدبخت تر نشان می داد یقه ی آن دیگری را گرفته بود و مانع از این بود که برود و دلارهایش را بفروشد ؛ دلار شده بود حوالی 16هزار تومان !! و تاکیدا می گفت که می داند که این شوک رو به پائین فردا درست می شود و فردا دو طرفه ضرر می کند !! هم از بابت این فروش و هم ار بابت خرید دوباره با قیمت بالا !! نمی دانم حرفش را به کرسی نشاند یا نه ولی معلوم است که از فردا که همان دیروز باشد باید منطق دیگری برای بالا نگهداشتن سرش در پیش آن بدبخت تر از خودش پیدا می کرد !!

 

توی مغازه دوستم که اتفاقا هوس کرده و وارد خرید دلار شده است نشسته بودم و دلال و مشاور خرید و فروش دلار که خود از قوم یاجوج ماجوج بود (!) آمده بود و داشت ادای همه چیز دان ها را در می آورد !! بدبختی اینکه فرهنگی تشریف داشت و بازنشسته ی آموزش و پرورش بود !! یک نفر از همشهری هایش کارت ملت خود را به او داده بود تا با مشورت با او اقدام به خرید بکند و چقدر کیف می کرد که مورد اعتماد یک دکتر بود که توی کارتش بالای چند میلیارد پول بود !! و بالاخره آقای دکتر اجازه خرید نداد و او که دل به درصدی از سود این معامله بسته بود ، ناراحت و دمق نشسته بود و می گفت که خیلی زود پشیمان خواهد شد !! اتفاقا چند فقره خانم هم به او زنگ زدند و این از لحن حرف زدن هایش معلوم بود !! میزان اعتماد آنقدر بالا بود که خانم پشت گوشی که به طرف این شخص راهنمائی شده بود بدون اینکه او را دیده باشد می خواست کارت بانکی اش را با پیک برایش بفرستد و همین فرد در گوشی به او می گفت : " فردا در اولین فرصت اقدام خواهد کرد و اضافه هم کرد که اگر بخواهند تا اطلاعات کافی بدست بیاورند عصر یک ملاقات حضوری هم داشته باشند !! " البته من ابتدا به ساکن به چیزی مشکوک نبودم ولی خنده ی شیادانه اش بعد از قطع کردن تلفن و ادامه دادن حرفش با این جمله که " برویم ببینیم خودش چیست و کیست !! " ذات مخفی شا را بیرون می ریخت !!

 

دیروز صبح به بازار نرفتم و یکی دو جا با تلفن حرف زدم و کمی حساب کار دستم آمد ... بازار تهران که همیشه خالی از دلار است و اخبارش با اخبار شهرهای دیگر فرق می کند !! گاهی هم برای خرید دلار به تبریز می آیند که از چند مرز برایش دلار می رسد !! از قرار معلوم کمی سر کیسه ی ورود دلار از مرز کردستان را سفت گرفته اند و کمیابی دلار در بازار و افتادن توپ در حیات بانک مرکزی باعث شده است که دلار افت قیمت پیدا بکند !! یکی از دوستان هم که در هلال احمر تهران کار میکند در ضمن جویای حالی گفت که آماده باش هستند تا در صورت افزایش تعداد سکته کننده ها به کمک اورژانس بروند !! در تبریز هم انگار یک زوج همزمان سکته کرده اند و می شود اسم شان را در کتاب گینس نوشت !!

 

بازار دلار هم مثل این بازی های هرمی می باشد !!؟ در هفته ی اول عده ای سود می برند و در چند هفته ی بعدی یک عده با هم به سود و زیاد کم مشغول می شوند و در نهایت خیلِ ضرر کنندگان از راه می رسند !!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد