یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

آئینه ی آدینه !!

 

روزمره گی های زندگی خیلی روزمره شده اند و تقریبا مشابه هم از آب در میآیند !! چند وقت پیش دختردوستم یک بسته تخم مرغ شانسی خریده بود ( از روی هوس !! ) و قرار شده بود که به بچه های دیگر از آنها کادو بدهد و تقریبا از داخل همه شان یک بسته ی کوچک که کمی شکلات ریز داشت بیرون می آمد !! درست است که شیرین بودند ولی نه به اندازه ی هزینه و علاقه ای که پشت شان بود !!؟

  

 

زندگی های امروزی ما هم حکم تخم مرغ شانسی پیدا کرده است (!!) پوچ در نمی آید که اگر بیاید خوب است و باعث می شود آدم راه دیگری انتخاب بکند (!؟) ولی در پشت تلاش ها و خود فریبی ها و دیگران فریبی ها کمی شیرینی دارد که برای شیرین کردن زبان کفاف نمی کند و آدم وقتی ماحصل یک روز زندگی اش را مرور می کند می بیند اگر آن یک روز را در خواب گذرانده بود بسیار مطلوب تر و دستِ پرتر بود ... یاد شعری از سعدی شیراز افتادم که گفته بود :


ظالمـــــــی را خفته دیدم نیم روز        گفتم این فتنه ست خوابش برده بِه

آنکه خوابش بهتر از بیداری است        آنچنان بد زندگانــــی مـــــــرده بِه


خیلی از ماها وقتی این شعر را دیده بودیم و خوانده بودیم فکر کرده ایم که منظور از ظالم همان حاکم دور از دسترس است و فکر نکرده ایم که اگر پذیرفته باشیم که ظلم سه گونه است (!؟) ظلم به خویش ، ظلم به دیگران و ظلم به خدا (!!) مطمئنا برای ظالم شدن همه ی انسان ها به یک اندازه امکانات دارند ولی برای ظلم کردن هر کس بیشتر تلاش بکند بیشتر به نتیجه می رسد !!

 

امروز را جمعه ی خوب می نامم و این همان فال نیک است ؛ چرا که این ما هستیم که برای روزهایمان فال نیک یا فال بد تصور می کنیم !! و البته خیلی از روزها وقتی روز به پایان رسید ، بر اساس پر و خالی بودنِ دست مان ، برای روزی که گذشت ، حُکم صادر می کنیم !! با تغییر ساعت ملی کشور و تغییر فصل که خود با کوتاه شدن روز و طولانی شدن شب یک تغییر اساسی بود ، با یک تغییر شدید مواجه شده ایم !! تغییرات چند دقیقه ای در گذر سال راحت تر و ناملموس تر می باشد ولی تغییر یک ساعته مانند لقمه ی نجویده و درشت می باشد !! از ابتدای مهر ماه جنب و جوش ها کمی فرق کرده است و این نه بخاطر ماه مهر و مدرسه و ... که بدلیل ناهنجاری تغییر زمان می باشد !! من تقریبا بخاطر عادتی که از زمان های دور دارم ، صبح ها زود بیدار می شوم و حالا این زود خیلی زود می شود !!! صبح آمدم و کنار کامپیوترم ( دوست خاموشی که جایگزین کتاب و دفتر شده است !! ) نشستم و کمی وبگردی کردم و بعد چشم ام به قرآنی افتاد که توی قفسه ی کتاب هایم است و موقع خریدهای ازدواج خریده بودیم !! ما اغلب وقتی به مفاهیم بزرگ می رسیم به همان برداشت های مختصر و کوچک بسنده می کنیم تا راضی شده باشیم !! مثلا وقتی به واژه ی اسراف می رسیم فکر می کنیم که فلانی ها که فلان قدر دارند مسرف هستند و ما که چیزی نداریم تا اسراف هم کرده باشیم (!!) ولی وقتی به اطراف مان نگاه می کنیم می بینیم آنکه زیاد دارد با آنکه کم دارد هیچ فرقی در کیفیتِ اسراف ندارد و اسراف اسراف است و فرق در کم و بیش هاست !!! مثلادر قفسه ی کتاب خانه ی من 5 فقره قرآن وجود دارد و شاید هم بیشتر !!! البته هر کدام بسته به در دسترس بودن و برحسب اتفاق و نیاز خوانده شده اند ولی همین چند جلد هم می تواند شامل احتکار و خریدش شامل اسراف بوده باشد و چه بسا کتاب های دیگری که خوانده شده و حالا مانده شده اند !!!

 

صبح یکی از قرآن ها را برداشتم و هوس کردم سر صبح جمعه ای « یس » بخوانم ... سوره یاسین را قلب قرآن نامیده اند و من همیشه فکر کرده ام که برخی نامگذاری ها ( برخلاف نامگذاری های روزمره ی بدون حکمت و عجولانه ای(!) که می بینیم !! ) نباید بدون حکمت و همینجور کشکی بوده باشد و برای همین همیشه به سوره ی یس بانظر خاصی نگاه کرده بودم ... همینطور که می خواندم و نیم نگاهی هم به ترجمه ها داشتم ، برخی از آیات را بروز رسانی هم می کردم (!!)


مثلا جائی بود که مردم یک قوم به پیامبران شان می گفتند : «  ما به شما نیت بدی داریم و فکر می کنیم که حضور شما برای ما شگون ندارد و مایه ی بدبختی ما هستید و باید شما را کشته و سنگسار کنیم  !! و آنها گفتند که فالِ بدِ  شما، خودتان هستید و شما مردمان مسرفی هستید !! »   و یک جائی اشاره می کند که بزودی صیحه آسمانی که منظورش شاید پایان زندگی باشد شما را فرا می گیرد در حالیکه شما شدیدا در حال مخاصمه و بحث و جدل با هم هستید !! چقدر این آیه به حال و روز روزگار ما نزدیک می باشد ، مردمانی شده ایم که در یک حوزه ی اکثریتی با ریخت و پاش زیادی روزگار می گذرانیم و راضی هم نیستیم و همدیگر را متهم می کنیم !!

 

یا در انتهای سوره باز اشاره دارد به خدائی که قادر مطلق است و هر چیزی در اراداه ی اوست و با یک اشاره ی « کن فیکونی » هر تغییری را می تواند اعمال بکند و آن وقت ما ، انسان هایی که خود را متدین (!) می دانیم و بهمین خاطر تافته مان را از دیگران جدا کرده ایم (!) ، تا این حد اسیر و ذلیل درگاه دیگران هستیم و فکر می کنیم که فرج و گشایش کارهایمان در دستان دیگران است ...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
نگین شنبه 7 مهر 1397 ساعت 14:23

سلام بر جناب دادو

وقتی اسم اسراف میاد ذهن همه میره به سمت استفاده بی رویه از آب و برق یا مثلاً دور ریختن غذا ...
در حالیکه معنی این کلمه به مراتب گسترده تره

من میگم اگه ما ورزش نکنیم و مراقب خورد و خوراکمون نباشیم، در واقع در سلامتیمون اسراف کردیم، یعنی به هدر دادیمش ...

یا مثلا اگه مدام درگیر افکار منفی باشیم و به خاطرات بد گذشته بچسبیم، زندگی الان و حال خوشمون رو اسراف کردیم و هدر دادیم ..

یادش بخیر پسرم ابتدایی بود از یکی از دوستانش شنیده بود که توی این تخم مرغ شانسی ها سکه طلا هم ممکنه باشه!!
بیچاره کرد ما رو بسکه از اینا خرید!
ولی بعد انگار خودش هم پذیرفت که شایعه ای بیش نبوده!!

سلام
و ایضا در محبت کردن ها ...
از قدیم گفته اند که " یالانچی طاماحکاری تولار !! "

نگین شنبه 7 مهر 1397 ساعت 14:26

راستی جمعه ما هم جمعه خیلی خوبی بود ...

نه بیرون رفتیم و نه مهمون داشتیم،
فیلم دیدیم و پیاده روی کردیم و از حضور دور همیِ خانواده کوچیکمون لذت بردیم ...

روزهای این مدلی، آدم وقتی شب به بستر میره، ناخودآگاه یک لبخند رضایت روی لبهاشه و یک آرامش عمیق تو قلبش ...

بعضی ها فکر میکنند اگر از خانه بزنند بیرون ، حالشان خوب می شود !! در حالیکه دست خالی برمی گردند و حال بدشان را در طبیعت می ریزند !! آرامش در هر کجا باشد خاصیت اش را رو می کند ...

الهام دوشنبه 9 مهر 1397 ساعت 19:18 http://marzhayemoshtarak.blogfa.com

سلام
این نوشته رو چند بار خوندم و آخرش فکر کردم نمیشه از زیرش در رفت. حرف تون حسابه. حس خوبی نیست که ادم بفهمه همزمان هم ظالمه هم مسرفه هم محتکر!

سلام
شاید برای همینه خیلی ها دوست دارند بی خیال ادامه بدهند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد