قدم زنان

این هفته برای کارخانه تعطیلات تابستانی درنظر گرفته اند و برای همین به یکی از همکاران اسبق و دوستان فعلی پیام دادم و از او برای یک قدم زنی در پارک شاهگلی دعوت کردم ...

 

قبلاترها چند بار صبح رفته بودم ، با اینکه هوا خیلی عالی بود ولی شلوغی خاصی داشت که حال نمی داد و بعداترها کمی دیرتر رفتم و دیدم که حوالی ساعت 11 حال و هوای قدم زدن بهترتر می شود ... اصولا پارک عمومی وقتی دست یک طیف خاص می افتد از جذابیت اش کاسته می شود ، فرق نمی کند این طیف غالب بازنشستگان باشند یا بچه های کوچک !! جوانهای عاشق باشند یا جمع های دورهمی خانواده ها !؟

یک ساعتی در پارک بودیم و قدم زدیم ، بحث خاصی نداشتیم و صرفا تجدید دیدار بود ، هر از گاهی از هم خبر می گیریم و خبرهای کارخانه هم که مرتب می رسد ...

دوری زده و از پله ها پائین رفتیم و یک دور افتخار در  دور استخر هم زدیم ... چهار طرف استخر را اطلسی کاشته بودند و شبیه همان شاهگلی قدیم شده بود !! زمانی که ما بچه تر تشریف داشتیم همیشه می شنیدیم که تبریز شهر اطلسی هاست !! بعدها شایع شد که اطلسی گل  حیاط بیمارستان هاست و کم کم اطلسی ها از سطح شهر کنار رفتند و یک عده به ظاهر خوش فکر و اغلب از دار و دسته ی معامله چی ها در شهرداری تخم لاله کاری در ذهن شهرداران افکندند و کم کم همه ی جای شهر لاله می کاشتند !! از هزینه های گزافی که به شهرداری و چند برابرش به بیت المال وارد می شدند به راحتی می شود گذشت (!!) ولی این لاله کاری یک بدفرهنگیِ عجیبی در میان مردم و مخصوصا طبقه کم شعور نهادینه کرده بود و آن چیدن گل و چند قدم بعد دور انداختن آن بود و احیانا تقدیم کردن به عشقی که ششدانگ حواس اش به موبایل بود و همین امر خراش احساسی ناجوری به فرهنگ عمومی وارد کرده بود ...

امروز دیدم که دوباره اطلسی ها برگشته اند و دورتادور استخر را گرفته اند ، نمی گویم از لاله ها زیباتر شده بودند ولی خودمانی تر بودند !!