یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

قدر عافیت کسی داند که ...

 

یک مثلی داریم که می گوید " گئدیم قدریمی بولسن یا اولوم قدریمی بولسن !! " و شاید هم کمی در همین مایه ها که بعبارتی که دل وزیر آموزش پرورش را هم بدست آورده باشیم و به زبان ملی هم نوشته شده باشد (!) می شود : " بروم قدر مرا بدانی یا بمیرم تا قدرم را بدانی !؟ "

 

 

البته این زمانی هست که دیگر خود نعمت ا زدست آدم به تنگ آمده باشد (!!) معمولا مادران در زمانی که دلشان زا اولاد گرفته باشد می گویند که میمیرم و قدرم را می دانی !!

 

داستان برق هم از این دست  نعمت های روزمره و جهان مترقی می باشد که بودشن کم کم برای آدم ها عادی می شود و وقتی بهر دلیل خوب و یا بد (!!) بدمدیریتی و یا خوب مدیریتی (!!) حضورش در زندگی روزمره با وقفه و رفتن و آمدن می شود ، نعمت بودنش به چشم می آید !! این روزها که با برنامه و یا بی برنامه برق ها می روند و کمی دیرتر و زودتر می آیند ، برنامه ی آدمهای بی برنامه که خودبخود توی غلطک روزمره گی افتاده است (!) دوباره بهم می خورد ... مثلا داریم افرادی که در حضور 12 ساعته شان در سر کسب و کارشان ، دو الی سه ساعت کار مفید دارند ( منظورم کارمندها نیستند که طبق گزارش اداره آمار 20 دقیقه ای تشریف دارند !! ) بلکه برخی از افراد که مثلا برای خودشان کار می کنند ، هست !!! نمی دانم از بد حادثه هست و یا چه حکمتی دارد که دو ساعتی که باید برق برود درست می افتد روی زمان مفید کاری آنها و کل یک روزشان را بباد می دهد !!

 

وبلاگ نویسی من هم روی یک حوصله ی خاص و یک فرصت ویژه می باشد و گاهی این برق رفتن مصادف با آن می شود !!

 

دیشب مهمان خانه ی مارد بودیم و امروز صبح توفیقی شد تا برنامه " حالا خورشید " ببینم و مهمان ویژه هم داشتیم ؛ آقای دکتر شریعتمداری ، وزیر صنعت و معدن و تجارت !! و آمده بودند تا کمی شفاف سازی بکنند ... در کنار خیلی از تمیزکننده ها که تی وی تبلیغ می کند ، مانند دورتو ، دامستوس و ... برنامه ی حالا خورشید هم بعنوان یک شفاف ساز قوی و البته وطنی مطرح می باشد !!

 

من به برخی چیزها خیلی حساس هستم و یکی هم اینکه وقتی جناب وزیر به مجری برنامه رضا جان خطاب کرد (!!!) باندازه 100 سال از مدیریت صحیح این کشور صرفنظر کردم !! البته خودمانی بودن خیلی هم بد نیست ولی در چهاردیواری شخصی و در یک برنامه ی عمومی  از شبکه ی عمومی ، محاوره ی خودمان وزیر و یک مجری از آن دست حرکت های انقلابی می تواند باشد !!!

 

این آقای دکتر ، بغیر از پست های کلانی که داشته و حساب و کتابش را مطمئنا افراد بالادست می توانند دربیاورند (!) از نظر مدیریت به یک پختگی چهل ساله رسیده است و خوش حرف محسوب می شود و دلش پر بود از اینکه باید گندکاری دیگران را جوابگو باشد و یک ساعت توضیح داد تا قضیه ی واردات خودروها برای مجری به ظاهر سمج برنامه مقبول بیافتد !!! دقیقا از ساعت 8 تا 10 من پای تی وی بودم ...

 

===

 

امروز بعد از ظهر رفتم محله ی قدیمی و برای شرکت در یک مجلس ختم !! سالهای دور یک دندانسازی در محله داشتیم که شم اقتصادی بسیار خوبی داشت و و البته شم تربیتی و اجتماعی هم ایضا ... پسر بزرگش همکلاسی ما در دوره ی دبیرستان بود و کمی از ما کم بهره تر تشریف داشت ؛ در زمینه هوش و چالاکی و مسایل دیگری که در نوجوان و جوان های معمولی به حد وفور موجود است !!! برای همین این آقای دکتر در تعطیلات تابستان پسرش را با چند کلاس تقویتی که در آن زمان ها نادر بود و متعلق به خانواده ی اشراف (!!) پسرش را برای سال بعد به پای ما می رساند ... تا اینکه همه رفتیم خدمت مقدس سربازی و پسر دکتر معافیت پزشکی گرفت و پیش پدر ماند !!

 

این آقای دکتر به فراست دریافته بود که زمان دندانساز بازی گذشته است و مردم با پولدار شدن تدریجی (!!) خوب یا بد و یا زشت دنبال دندانپزشک خواهند رفت و کار و بارش از رونق خواهد افتاد و برای همین شغل شریف اش را رها کرد و برای پسرش که هیچ بارقه ی امیدی از خود نشان نمی داد زیرزمین خانه اش را تالار پذیرائی کرد و تا این زمان حدود بیست و شش سالاست که صاحب تالار تشریف دارد و روزگارش می گذرد و البته خوب هم می گذرد و کم کم ساختمان های اطراف تالار و خانه شان را می خرند و یهو خواهیم دید که نصف محله را صاحب شده اند ... و برای پسر کوچکتر ش که محصول بعد از انقلاب است ، طبقه دوم که محل مطب بود را تبدیل به رستوران کرد و ادامه مراسم تالار عمدتا به طبقه دوم ختم می شود و این دو برادر با این شم صحیح و دریافت مناسب از آلارم های اقتصادی پدرشان به نان و نوائی مادام العمر رسیدند !! من زیاد به پدر دارا و پدر ندار معتقد نیستم و برعکس به پدر دانا و پدر نادان اعتقاد دارم !!

 

چند روز پیش این آقای دکتر را دم تالارشان موتوری می زند و در می رود ... از قرار معلوم موتور از نوع پیک بود و دیده شده است ولی فعلا معلوم نیست که کدام بخت برگشته بوده است ، هرچند محال است از طرف این خانواده آزاری به او برسد !! و آقای دکتر که دقیقا در کهنسالی بود دار فانی را به فرزندان گذاشت و گذشت ... امروز برای مجلس ختم اش رفته بودم  ... آدم واقعا خوبی بود !

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد