یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

جمعه خوب و کمی ...

 

یکی دو روز پیش یکی از همکاران اسبق و دوستان فعلی (!) تماس گرفته بود که آخر هفته را کجا برویم که باغ باشد و خنک باشد و خلوت باشد و ... ( یعنی مردم در عین حالی که می دانند این چیزها یک جا جمع نمی شود و اگر بشود برای از ما بهتران جمع می شود !! در آرزوهایشان دنبال این قبیل توصیفات می گردند !!؟ ) و یکی از کارهای من کور کردن ذوق مردم است !!

   

خلاصه اینکه اتفاقات پیش بینی نشده که در فرهنگ ما خیلی زیاد است و طوری شده است که قسمت و قضا و قدر در هر لقمه ای که فرو می رود خودشرا نشان بدهد و در هر نفسی که برمی آید (!) یکی از دوستان که قرار بود در برنامه ی جمعه باشد معذور از آب درآمد و برنامه ، در هوا ، کنسل شد و قرار شد صبح روز جمعه برویم مهاباد !!

 

در تاریخ این سرزمین و روزگار نوشته اند که نام قدیم مهاباد ، ساوجبلاغ بود و مردمانش همه ترک نشین !! تا اینکه در تبادل فرهنگی یکصد سال قبل و ایضا در زمان پهلوی دوم ، کمی شدیدتر (!!) برخی از طوایف کرد به این منطقه کوچانیده ، کوچیده ، تبعید و تحمیل شده اند !! مثلا در 60 سال گذشته اسناد معتبری وجود دارد که دولت عراق برای بیرون کردن کردهای کشورش آنها را با کمپرسی در ایران تخلیه می نموده است !!! و خلاصه این شد که زمین مال مستضعف ها شد و ساوجبلاغ کم کم تبدیل به شهری کردنشین شد !! ( ناگفته نماند که 99% سکنه ی کُرد مهاباد ، ترکی را می فهمند و هر چه نیاز زندگیشان بالاتر باشد ، آشنایی شان با زبان ترکی بیشتر است !! ) این روزها تاریخ های زیادی برای مناطق می نویسند و بجرات می توان گفت : " نامردترین تاریخ نویسان همه ی دوران بشری در این یکصد سال جمع شده اند و با هر بادی که برایش ارزنی بیاورد تاریخی می نویسند !! " یک برادرکشتگی بزرگ هم میان تُرک و کُرد وجود دارد و آن مربوط به دو قهرمان کُرد و تُرک است !! یکی سرکرده ی دزدهای کردستان بنام " سیمیتقو " و دیگری سرکرده ی ایل قره داغ بنام " امیر ارشد " ... سیمیتقو هر وقت که کفگیرش به ته جیب اش می خورد مناطقی از آذربایجان و تبریز را مورد حمله و غارت قرار می داد و برای حکومت مرکزی و حکومت آذربایجان مایه ی دردسر شده بود !! تا اینکه امیر ارشد را برای سرکوبی اش فرستادند و امیر ارشد در جنگی شدید او را بهمراه دار و دسته اش به قتل رساند و مُزدش از طرف حکومت خائن صفت و خائن پرور پهلوی اول معلوم بود ؛ مزدوری او را از پشت با گلوله زد !!!

 

حوالی ساعت 6/30 بود که راه افتادیم و صبحانه را در پارک ملت شهرستان بناب بودیم ... و بعد از آن شهرستان ملکان و میاندوآب و سپس به مهاباد رسیدیم !! بغیر از مسائل قومیتی و فراقومیتی که امروزه توسط برخی ها شدیدا تشدید می شود !!! مهاباد زیباترین و بافرهنگ ترین شهر کردنشین بعد از سنندج می باشد و برای خودش و قوم کرد ، قطب مثبتی محسوب می شود ... در اخبار هوائی آمده بود که آخر هفته ی گرمی خواهیم داشت و واقعا هم داشتیم ...

 

یکی دو ساعتی در یکی از بازارهای نسبتا جدید التاسیس و در ادامه در بازار استوک فروش ها و تاناکورافروش ها بودیم ... بازار تاناکورای مهاباد رتبه ی دوم کشوری را داراست و بعد از زاهدان قرار دارد !! تنوع محصولات و قیمت مناسب آنها ( البته بغیر از کفش !! ) طوریست که هر مسافری که به قصد خرید از خانه بیرون آمده و در مهاباد وارد شده را ساعت ها مشغول می کند ، خدا را شکر که ما قصد خرید آنچنانی نداشتیم ...

 

برای ناهاردر رستوران حاتم بودیم که هم خوب است و هم برای ما کمی تا قسمتی خاطره انگیز (!) و امروزه رستوران های خوب دیگری هم در مهاباد هستند و ایضا محل های گردشگری و بازارچه ها و مجتمع های تجاری مختلف ... بعد از ناهار سری به اطراف سد مهاباد زدیم ، دیدار از این سد همیشه یک حادثه ی بزرگ را بیاد می آورد و آن انتقال زیرخاکی ها و دفینه های موجود در اطراف این سد، توسط دولت سازندگی و فرزندانش (!) که قبل از سفر آخرت این مورد را پاک نکرده رفت و تا قیام قیامت بزرگترین مشمول الذمه گی برای مردم کُرد را بجان خرید !! ( این هم بیادگار در این دفتر بماند !! )

 

بعد از ظهر یک دور سرپائی زدیم ولی گرما واقعا کلافه کرده بود و زیاد جوریدیم و چیز زیادی نجستیم !! و بطرف تبریز برگشتیم ... و امممما چند فقره عکس گویا

 

http://s8.picofile.com/file/8331156500/IMG_20180707_142750.jpg

 

پل متروک و قدیمی میاندوآب به مهاباد

 

http://s8.picofile.com/file/8331156592/IMG_20180707_142854.jpg


دریاچه سد مهاباد !! ای دریغ از یک مدیریت بهره برداری در 40 سال گذشته ...

 

http://s9.picofile.com/file/8331156476/IMG_20180706_154323.jpg


دمای هوا در ظهر مهاباد !!

 

http://s9.picofile.com/file/8331156684/IMG_20180707_142935.jpg


معلوم نبود هدف اجرا کننده ی این مجسمه ها ، برآمدن از خاک بود یا فرو رفتن به خاک (!) هر چه بود توصیفی از حال و روز امروز این مردم و این فرهنگ و این سرزمین بود !!!

 

نظرات 4 + ارسال نظر
ایران دخت شنبه 16 تیر 1397 ساعت 14:51 http://DELNEVESHTEHAYEDELEMAN.BLOGSKY.COM

چه قدر آب داشته که این پل رو براش زدن ...
راستی جریان دفینه ها چیه ؟؟

سلام
یک زمانی از زیرش رودخانه می رفت تا دریا را پر بکند !! دریاچه که از زندگی افتاد ، پل بی خاصیت شد !!
دفینه ها دفن شدند !! در جای مناسب ...

ایران دخت شنبه 16 تیر 1397 ساعت 23:35 http://DELNEVESHTEHAYEDELEMAN.BLOGSKY.COM

یعنی اون دفینه ها رو نبردن ؟
آخه چیزی که گفتین انگار دفینه ها نابود شده یا ااز کشور خارجشون کردن...

البته معلوم نیست آن جای امن و مناسب کجاست !!؟ شاید زیرزمین خانه شان و شاید هم زیرزمین موزه لوور ، لور، لوار ، لورر و یا یک جائی مثل آنجا !!!

همطاف یلنیز یکشنبه 17 تیر 1397 ساعت 09:28 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
عکس آخر و توضیحش مرا یاد اسبهای سبزی انداخت که درست ورودی گلبهار نصب شدند در حال تاخت آن هم چهارنعل
فقط جهت حرکتشان رو به خروج از شهر زیبا و جدید گلبهارست!
خداییش هروقت می بینمشان "هرچه زودتر از اینجا فرار کنید" تداعی می شود برایم

سلام

نگین سه‌شنبه 19 تیر 1397 ساعت 09:36

سلام بر جناب دادو و صبح شما بخیر

برداشت همطاف بانو خیلی خیلی بهتر از برداشت من بود

چون عکس آخر منو یاد کسانی انداخت که میخوان سنگسارشون کنن و توی خاک چالشون میکنن و فقط سرشون بیرون می مونه !!!

یعنی دست گلم درد نکنه!!
برداشت از این زشت تر هم میشه کرد؟

سلام
تاخیردر جواب را به اشکال در سیستم بلاگ اسکای ببخشید ...
وقتی چیزی می بینیم ، آنچه در ابتدا به ذهنمان خطور می کند (!) خیلی مهم است ... البته روانشناس ها طور دیگر می بینند و ما خودشناس ها طور دیگر !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد