یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شیرینی خانگی

 

چند وقتی بود که یک بسته خرما در خانه داشتیم و بانو گفته بود که از آن چیزی درست خواهد کرد !! من رابطه ی خیلی مختصری با خرمادارم ( مثل دیدارهای مخفیانه ی برخی از ایرانی ها و برخی از آمریکایی ها !! ) و بدنم اصلا با خرما سازگاری ندارد و بانو هم ایضا ...

 

  

 

امروز رفته بودم بازار تا ببینم سخنان و خروج آمریکا از برجام چه بازتابی در بازار دارد !؟ معلوم بود که اطلاع مردم ازچیدن  برجام و نتایج خیلی مفیدش (!) همانقدر کال و نارس می باشد که ترسشان از برچیده شدن آن (!!) ، از ماحصل گفته ها می ماند نتیجه گیری برای آغاز یک جنگ دیگر (!) که آنهم در این چهل سال نه تهدید غریبی بود و نه پیش بینی دور از انتظاری !!

 

می گفتند که بازار تهران بسته است !! می گفتند که دلار از ده هزار فراتر رفته است !! می گفتند ... می گفتند ... البته خیلی ها هم فقط حدسیاتشان را به زبان می آوردند !! یکی از حضرات بازار هم تشریف داشتند و از بیزاری نسبت به جنگ و کشته شدن انسان ها حرف می زدند و من در تکمیل عرایض شیوای ایشان گفتم : " برخی ها با تومنه بیر عباسی هایشان ( نزول خواری های مشروع و غیرمشروع رایج در بازار ایران !!) ، خون مردم را توی شیشه کرده و خانمان برانداز هستند در حد بمباران و سر سال و بمناسبت های مختلف فکر می کنند که با دادن چند فقره نذری و ... گذشته شان را پاک پاک کرده اند (!!) و آنوقت وقتی منبر خالی گیرشان می آید ، احساسات انسان دوستانه شان گل می کند و ژست بشردوستانه می گیرند !! "

 

خلاصه اینکه همه بنوعی نگران امنیت بودند و بقول شاعر آنانکه غنی تریند ، محتاج ترند !!

 

توی اتوبوس خوشبختانه کسی از چیزی بحث نمی کرد ، مردم عاشق مسائل پیش پا افتاده هستند و از مسائل گنده زیاد سر درنمی آورند و برای همین احتیاط می کنند که مچشان باز نشود ... سر راهم سه فقره نان تافتون گرفتم ، دانه ای 600تومان که داخل نایلونی گذاشت و آن را هم 200 حساب کرد !! به نانوا گفتم : " من وارد بحث آرد و دستمزد شاگرد و اجاره مغازه و ... نمی شوم ولی فکر نمی کنی این نایلون را 200 تومان حساب کردن یک جور دزدی آشکار در روز روشن است !؟ "

 

وقتی به خانه رسیدم ، بانو یاعلی گفته بود و کاری که چند وقت بود درنظر داشت را عملی کرده بود و در حال تهیه شیرینی خانگی با خرما و مخلفات دیگر بود !! می گفت که از مادرش شنیده است که نام این نوع شیرینی ، رنگینک است !! مادربانو پایتخت نشین تشریف داشته اند و این قبیل چیزها را آشنائی دارند !!! یکی دو فقره از محصولات عکس گرفته و یکی را هم روانه انیستاگرام کردم با عنوان " آلابولا " ( که تقریبا معادل همان رنگینک فارسی می شود !! )

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا چهارشنبه 19 اردیبهشت 1397 ساعت 23:30

سلام
البته قدیما هرکس قیافه ای ناجور و بقول امروزی ها ضایعی داشت می گفتند قیافه یارو خیلی آلابولادی حال تناسبش را با رنگینک نمی دانم .

سلام
آن در قدیم ها ماند ... این روزها آلابولا یعنی مدروز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد