یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ددر بهاری ...


چند روز پیش که دوستان خانه ی ما بودند حرفهایی زده شد در مورد اینکه جمعه ، که دیروز باشد !! ، و اجماعی حاصل نشد ... بانوان جمع به همان برنامه ی یک روزه و نیم روزه و از نوع نزدیک نظر داشتند و آقایان هم که یکی می گفت برویم کلیبر و آن دیگری می گفت برویم جائی و سه روز بمانیم !! نشان می داد که با 5+1 هم توافقی حاصل نخواهد شد و اگر هم می شد چیزی بود در حد همان توافقی که شده است !!

 

 

 

پنجشنبه عصر که به خانه رسیدیم ، مادربانو و برادربانو و خواهربانو هم با ما بودند و قرار شد یک شام سرپائی در خانه  ی ما بخورند و در این اثنا اشاراتی هم آمد که عمه بانو برای ناهار دعوت کرده اند ... موسم عید در مسافرت بودند و خواسته بودند تا جمعه یک ناهار دورهمی بدهند ... بانو کمی کلنجار برای نرفتن داشت و من هم که تماشاچی بودم و بالاخره مادربانو از بانو ، بله را گرفت !! البته بعد از رفتن آنها بانو به من چشم غره آمد که چرا این جور مواقع به کمکش نمی روم !!

 

قرار شد صبح اول وقت که همان 11 باشد برویم برای قرار ناهار که در باغ عمه بانو داده می شد ؛ روستای اندبیل در حومه شهر صوفیان ( مابین تبریز - مرند ) ... کمی قبل از رفتن ما بود که دوستان تماس گرفتند و جویای حال بودند و اینکه کجائیم و چکار می کنیم و ما گفتیم که مهمان دعوت شده ایم و باید برویم آنجا !!! البته کمی هم حق داشتیم ، چون حداقل یک روز قبل باید ددر دورهمی را نهائی می کردند ، مخصوصا برای ما که سریع البله هستیم و دعوتی را رد نمی کنیم !! و پس از آن راه افتادیم تا برویم مادربانو را از جلسه هفتگی مولوی خوانی  در تالار شهرداری که در پارک مسافر قدیم قرار داشت برداریم و برویم ...


فعلا چند تا عکس ببینید تا بروم و بیایم توضیح بدهم کِی کجا بودیم و چی چرا شد !؟

 

         




و اینهم از کویر آذربایجان ...

 

         

 

 پ ن 1 :

عکس اول و دوم که شکوفه می باشند و توضیحشان در زیبائی شان نهفته است !!

عکس سوم یکی از کوههای رنگی رنگی منطقه است که این رشته کوهها قبلا نیز معرفی شده بودند و از زنجان تا جمهوری خودمختار نخجوان ادامه دارند و در برخی جاها ترکیب زیباتری دارند ؛ مثلا حوالی اتوبان تبریز- زنجان در هشترود و ابتدای جاده تبریز - اهر ... عکس با گذاشته شدن موبایل روی صندوق ماشین گرفته شده است و انعکاس تصویر روی ماشین که مانند دریاچه افتاده نشان می دهد اگرزیر کوه برکه ای بود ، چقدر زیباتر می شد !!! غرض از این عکس گرفتن آسمان آبی و ابرهای زیبایش بودند !!

عکس چهارم پانارومای روستای اندبیل از بالای همان کوهیست که در عکس سوم دیدید ... اندبیل روستایی خوش آب و هوایی بود که امروزه تمام مزارعش تبدیل به ویلا شده است ؛ البته ویلاهای گرانقیمت و میلیاردی !! اصل روستا در منتهی الیه سمت راست عکس می باشد و امروزه روستا و ویلاهایش تا منتهی الیه چپ تصویر کشیده شده است !!

عکس پنجم و ششم از کویر معروف تبریز ، در منطقه قوم تپه می باشد ( تپه ی ماسه ای !! ) این منطقه بسیار زیبا که در همان اندازه ی کوچکش می تواند حس بودن در کویر را منتقل نماید ، امروزه بدلیل نابخردی عمومی (!!) تبدیل به انبار نخاله های ساختمانی و کارگاهی شده است !!!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 23:42

سلام

دست مریزاد ..
دو عکس اول که واقعاً حس بهار رو تداعی میکنه

عکس کوه رو قبل از خوندن توضیحات دیدم و هی به خودم میگم این دریاچه ای که عکس کوه رو منعکس کرده، چه حاشیه صاف و صوفی داره !! عجیبه هااااا !!!

کویر هم زیبایی خودش رو داره ..
پسر من عاشق کویره ..
همیشه میگه دلم یه کویر با کیفیت میخواد!!!
تا حالا هم چند بار با تور همراه دوستانش به کویر سفر کرده..

ای امان از این نابخردی ها که روز به روز بیشتر طبیعت رو به سمت نابودی سوق میدن ...

منتظریم که بخونیم چی کجا برای چی چطور شد!!!!

سلام
متاسفانه این روزها مد شده است که هر کسی هرجور دوست داشت رفتار می کند و بعد می گوید دولت باید بیاید و فرهنگ سازی بکند !! و در ادامه ادعا می کند که اعتقادی به این دولت ندارد !! حالا اگر دولت فرهنگ سازی کرد چه کسی باید به این فرهنگ سر خم بکند !!

البته پی نوشتی که نوشتم ، درباره همان کِی کجا بودیم !؟ ( ددر روز جمعه بود !! ) و چی چطور(چرا) شد !؟( روستای اندبیل که از روستا تبدیل به منطقه ی ویلائی شد !!) بود !!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد