یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

با دماوند خاموش ...

 


http://s3.picofile.com/file/8204837050/20005_998180126893947_8763616682741756453_n.jpg

 

 

کوله پشتی من همیشه کنا ردیوا رچشم به راه رفتن است ... وقتی به خانه برمی گردد همانجا کز می کند تا نوبت رفتنی دیگر !! البته گاهی زیپ اش باز می شود برای اینکه چیزی در آن جا نمانده باشد که گند بزند به سلیقه ی ناجور کوهنوردی من !!


همیشه قبل از برنامه هایی که اجرا می کنم ، یک دلشوره در من پیدا می شود که چه چیزی را باید بردارم و چه چیزی را باید کنترل بکنم ، این مورد دست خودم نیست و از طریق دوستانِ کهنه فکرِ قدیمی در من مانده است ، آنها که همیشه در حال لیست گرفتن هستند و چند بار کوله را سر و ته می کنند و تا جائی که یادم هست همیشه چیزی را از قلم می اندازند تا این خصلت برای همیشه در آنها جاودانه بماند ...


بعد از سالها دوباره عازم دماوند هستم ... همیشه برای برنامه ی علم کوه من پاپیش می گذارم و در برنامه های دماوندی ام یکی دیگر باید مشوق من باشد !! می روم تا طلسم این ناگواری را بشکنم و دفعه بعد خودم پاپیش بگذارم ... این بار برنامه را قبل از رفتن چندبار مثل شطرنج توی ذهنم بازی کرده ام تا ببینم با کمترین اتلاف وقت چطور می شود یک برنامه ی خوب اجرا کرد ؛ می خواستم بنویسم برنامه ی سالم !! ولی دیدم همیشه در برنامه های کوهنوردی می توان روی آنچه از قبل می دانیم برنامه بریزیم و آنچه هنوز نیامده را و نمی دانیم را توی برنامه نگنجانیم ...


یک برنامه ی صعودی به دماوند در اینترنت دیدم با عنوان تهران - دماوند - تهران در یک روز ... البته اینکه افرادی باشند که این کار را انجام بدهند ، محال نیست ، همچنانچه قبلا هم توسط برخی ها انجام یافته است ، ولی اینکه یک برنامه ی جمعی باشد دور از قاعده بنظرم رسید ، برنامه را دیدم و دانستم دانسته هایم هنوز کهنه نشده اند ؛ از 15 - 16 نفر شرکت کننده فقط 3 نفر به قله رسیده بودند و بقیه جاهای خالی برنامه را پر کرده بودند !!


قرار بود ما سه نفر باشیم ، البته دو نفر را از سال قبل بودیم (!) و یکی ازدوستان که امسال در کوهروی های شبانه با من بود هوس همراهی با ما را داشت ... تعطیلات تابستانی یعنی فعالیت تعمیرکاران و این دوست سوم از تعمیرکاران خوب بود و خوب بودن همیشه هم خوب نیست و گاه یدست و پاگیر می شود ، مخصوصا اگر برای دیگران خوب باشی ، آن وقت آنقدر حرف و حدیث پیدا می کنند تا آدم را از نان خوردن بیاندازند !! دمدمای نهایی شدن برنامه مسئول قسمت شان کمی لجاجت کرد تا او نتواند بیاید ، منهم کاری نداشتم و گفتم اگر نمی توانی نیا !! رئیس کم جنبه داشتن مثل دردسر آنلاین است !!!


با مدیر نشسته بودیم و آخرین وضعیت برنامه را گفتم ، البته به او هم یک تعارفی زده بودم ، بعد از برنامه ی علم کوه گفته بود که کاش خبرم می کردید تا منهم بیایم ؛ وقتی او آمادگی اش را بعد از برنامه اعلام کرده بود منهم برویش نیاوردم که اهلش نبود !! این بار قبل از برنامه گفتم تا بهانه اش را عوض بکند !!


در برنامه ی علم کوه چند قلم وسیله به همنوردم داده بودم ، و بعد از برنامه آورده بود و پس داده بود ، توی یک نایلون شیک ... امروز دوباره آمد برای گرفتن وسایل و دقیقا نایلون دست نخورده را به او برگرداندم !! برنامه ی " دماوند " ا ز" علم کوه " استارت خورده بود ...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 19:21 http://rinaa.mihanblog.com/

سلام سایتتون بسیار عالی بسیار تک و بی نقصه.
تشکر میکنم و امیدوارم همینجور عالی به کارتون ادامه بدین
8488

آسمان جمعه 16 مرداد 1394 ساعت 21:12

کامنت من ثبت نشده عایا؟؟؟؟؟

چرا ؟
بگمانم نیاز به تائید نداشت ...
من تا سه روز نیستم ، یادداشت بگذارید تا برگردم ...
من اهل مسنجر نیستم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد