یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اضطراب مرگ ...

 

امروز اولین خبری که با ان مواجه شدم ، مربوط به مرگ یکی از همکاران اسبق بود که حدود ده یازده سال پیش بازنشسته شده بود ، خبر خیلی سریع پیچیده شده بود و این خود نوید سرزندگی در ارتباطات محیط کاری می تواند باشد ، قبلا یک مطلبی در مورد ضریب فراریت شایعه نوشته بودم !!

 


خبر فوت همیشه به گوش می رسد و البته گاهی هم به چشم می آید ، عصرها آدم خسته و کوفته و یا صبح ها قبراق و خواب الود وقتی می خواهد از کوچه بیرون برود می بیند یک آگهی فوت چسبانده اند به دیوار  و می بیند اِ...  همان کسی است که چند روز پیش حرفش بود و یا همین دیروز توی صف نان دیده بود و ... هر روز از در و دیوار می توان شاهد رفتن ها بود ، رفتن هایی که همیشه نابهنگام است ؛ حتی در یکصد سالگی !! و همیشه مرموز ترین سوال زندگی را بیاد آدمی می آورد و اضطرابی که تا مدتی در جان آدمی رخنه می کند ...


هرکسی برای توجیه آن دلیلی می آورد ، و البته همه می دانند که علت های زیادی هم وجود دارد که پوشیده است ، امروزه علم پزشکی نقش بسزایی در فرونشاندن این اضطراب ها دارد ، همین که دکتر توی برگ فوت چیزی نوشت برای خیلی ها حکم آرام بخش و تسکین را دارد !! چرایی فوت خود یک مسئله است و خود ذات مرگ یک چیز دیگر ، شاید چرایی فوت باعث بشود تا ترس ناشی از مرگ بنوعی عقب رانده شود ولی اضطراب ناشی از خودنمایی عَدَم و تهدید وجود فروکش شدنی نیست ، عدم از همان لحظه ای که اولین مفاهیم مرگ و رفتن عزیزان و ...برایمان مفهوم می شود با ما زندگی می کند ، فرقی نمی کند آن را پشت گوش بیاندازیم یا به آن توجه بکنیم ، ابهام بزرگی که هرگز برای آن جوابی نخواهیم داشت ، چه بصورت تسلیم محض باشد ( بصورت عرفانی و الحادی !! ) و یا قبول حقانیت آن باشد ( بصورت ایمانی !! ) در هر حال هر چیزی که ما را به مرز بین عدم و وجود ببرد اضطراب آفرین خواهد بود ...


امروز مثل همه ی این قبیل موارد ، مردم سعی داشتند تا نزدیک ترین دلیل مرگ را پیدا کرده و بلافاصله با آن کنار بیایند ، هیچکس در این موارد دوست ندارد مسئله سن را مطرح بکند ، استرس و ناراحتی هم خوشآیند نیست چون تقریبا وضعیتی عام است ، باید موردی باشد که بتواند آن مرگ را خاص بکند و دیگران با دور دانستن آن براحتی مرگ را از یاد ببرند ؛ حتی باندازه ی یک نیمروز و تا خبر بعدی !!


فاجعه وقتی است که یک آدم بی خیال بمیرد ، لازم نیست حتما بی خیال باشد ، همینکه مردم او را اینگونه بشناسند کافیست ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد