یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شبیه پنداری ...


در دنیایی که بسر می بریم خیلی چیزها وجود دارد که در دسترس ما هستند و یا دور از دسترس ما ، و شباهت های تصویری زیادی وجود دارند ، گاه در یک سطح بزرگ و گاه در یک قاب کوچک ...

  

دیشب داشتم در اینترنت ولگردی می کردم ، بعد رفتم از یک سایت مربوط به شکار سر درآوردم و با اینکه نه بالقوه و نه بالفعل علاقه ای به شکار ندارم ، به نگاه کردن ادامه دادم ، خارج شدن از یک صفحه کار خیلی راحتی است ولی نگاه کردم تا ببینم واقعا می توانم در حس یک تصویر که شکار و شکارچی را نشان می دهد شریک بشوم !!


برخی بوی نیاز می داد ، شکار برای تغذیه بود !!! برخی ها بوی امنیت می داد ، مانند شکار گرگ !! ولی برای برخی ها اصلا توجیهی نیافتم ؛ مثلا شکار زرافه !!!! با خودم گفتم شاید لازم باشد تا در یک موسسه تحقیقاتی و یا زیست محیطی و ... لازم باشد تا نمونه ای نگهداری شود ، این بهترین فکر مثبتی بود که به ذهنم رسید ولی آنهم با قیافه ی شکارچی و تفنگی که روی دوشش گرفته بود همخوانی نداشت ... زرافه ای که چند شیر باید باهم به او حمله بکنند تا بتوانند شکار بکنند با تفنگ دورزنی از پای درمی آید و شکارچی در عکس یادگاری اش ، چه قیافه ی مفتخرانه ای بخود می گیرد !!


بعد رفتم چند سایت مربوط به طبیعت را دیدم ، یک عکس برایم بیش از حد جالب بود ، و یک عالمه خاطره برایم بیدار کرد ، با اینکه خارجکی بود ولی خیلی خوب با آن ارتباط برقرار کردم ، بعد با عکسی که داشتم آنرا مقایسه کردم ، مطمئنا عکس خارجکی بسیار زیباتر و حرفه ای تر بود ، آسمان را با تمام ستارگانش نشان می داد که به مهمان تنهایی یک تکدرخت آمده بودند ... ولی در عکسی که من داشتم یک تکدرخت بود و یک عالمه تنهایی ...


شباهتی تا این حد در دو تصویر برای شما هم جالب خواهد بود ، 


http://s6.picofile.com/file/8189645934/1256.jpg

 

 و


http://s3.picofile.com/file/8189645992/DSC00367.JPG



نظرات 4 + ارسال نظر
GRBL جمعه 1 خرداد 1394 ساعت 01:00

شنیدین که میگن آدما همزاد دارن ...
این دو تا عکسا همین حسو به آدم میده، انگار درختها هم همزاد دارن... شاید پای رسیدن به همدیگرو نداشته باشن ولی اونقدر شانس داشتن که دو تا عکاس خوش ذوق عکسشونو بگیره و تو دنیای مجازی همدیگرو ملاقات کنن!!!

... شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 10:02

بی تو نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی؟
چرا!
(حسین پناهی)

صدایت کردم ولی نمی دانستم توی گوش ات پنبه کرده ای !!!
(کفتر چاهی)

... شنبه 2 خرداد 1394 ساعت 10:09

کنار جاده چشم براه..!ا...اگه این درخت تنها بود اینطور سرسبز نبود ..

از لحاظ تن ها ، تنهاست ... کمالِ خود بودنش را شکی نیست !

محمدرضا سه‌شنبه 5 خرداد 1394 ساعت 16:38

قطعا اگر قدری بیشتر سرچ میکردید همزاد فوتورافچی هم در نزدیکی همان تک درخت پیدا می شد .

باید تا شب منتظر می ماندم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد