مادر چند روزی است که رفته به عتبات عالیات ؛ خوشم می آید که خودش هماهنگ می کند و خودش می رود و تا این روحیه را دارد خوش به حالش ...
در سفر مشهدی که رفته بود یک دوست پیدا کرده بود و چند روز پیش دوست اش آمده پاسپورتش را گرفته و رفته باتفاق برای کربلا ثبت نام کرده بودند ... من وقتی برایم زنگ زد که فلان مبلغ به فلان کارت واریز کن متوجه شدم و بقیه چند روز بعد از من !!
هر نوبت هم که سفر می رود کارکشته تر می شود و این بار همان کیف کوچکش را با خودش برده است و موبایل و غیره را توی خانه گذاشته است ، یعنی موبایل را که نبرده است می شود همه چیز !!
چند روز پیش یک اس ام اس برایم آمد از یک شماره ناشناس که حاج خانم سلام دارند ؛ ما الان نجف هستیم ؛ سفارش کردند به شمعدانی توی بالکن آب بدهید !! دقت شود که نه همه ی شمعدانی ها ؛ شمعدانی توی بالکن ...
روز بعد از طریق برنامه ی تلگرام چند تا عکس مدل نجفی برایم آمد ، مادر را باید برای سفر " دور دنیا در هشتاد روز " بفرستم ...
امروز نوبت آب دادن به شمعدانی های توی لگن بود !! چندتایی را توی لگن چیده بود و چند سانتی توی لگن آب بود ؛ امروز قرار شد چهار انگشت لگن را پر آب بکنم ، وقتی آنها را آب دادم دیدم خیلی خوشگل شده اند ، چند تا عکس از آنها گرفتم ، می توانستم جابجایشان بکنم و بعداز عکس گرفتن برگردانم به وضعیت قبلی ، ولی شانس ندارم برگشتنی از دستم شکایت می کنند و چون جفای گل زیاد دیده ام ، دیدم ارزشش را ندارد ...
بقول شاعر وطنی " گل همان به که در لجن باشد " ، البته امروزه بدلیل خشک شدن اکثر تالاب ها و مرداب ها رویت گل در لجن کمی سخت شده است و باید به همین اکتفا کرد که " گل همان به که در لگن باشد !! "
سلام سلام
زنده باشن گرامی مادر...
و
عجب تکنیکی! البته من شمعدانی ندارم منتهی یکسری گلدان دارم که نیاز به آبیاری روزانه دارند مثل حسن یوسف
و گاهی که از خانه دور می شدم بس نگرانشان می شدم (یعنی زیر گلدان آب باشد، ریشه اش خراب نمی شود؟)
سلام
سوال تخصصی شد ، بماند برای بازگشت ...
مادر خوش ذوق و مستقل داشتن نعمت بزرگیه، خدا حفظشون کنه!