یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ایستگاه تفهیم و رد اتهام ...


چند سالی می شود که شهرداری کنار برخی دیوارها ، مخصوصا دیوارهای مدارس !! ، صندلی گذاشته است برای نشستن بین راهی سالمندان ، که نفسی تازه بکنند !! پیمودن مسیری که دیوار طولانی و یک دستی دارد بسیار بسی افسردگی می آورد !!

 

 

***
قدیم ها که تهران می رفتیم و صبح زود می رسیدیم برای اینکه قبل از خروسخوان در خانه فامیل نرسیم ، کمی خودمان را مشغول می کردیم تا وقت بگذرد ، یکی از این دلمشغولی ها پیمودن مسیر بین میدان آزادی تا میدان انقلاب بود (!!) و خسته کننده تر از طول مسیر ، بی تنوعی مسیر بود ... باید در راه از کنار دو یا سه دیوار رد می شدیم که هر کدام باندازه ی یک خیابان بودند ؛ مثلا یک کیلومتر دیوار ایران خودرو !!!


در محله ی ما ، کنار ایستگاه اتوبوس که مقابل مدرسه است ، سه فقره صندلی گذاشته اند که شکر خدا همیشه اشغال هستند !! ... یکی دو نفر که سیگارهایشان را از ترس زن و بچه (!) می آیند بیرون خانه و آنجا می کشند !! ... طرفهای عصر یکی دو جوان آنجا گوشی بدست در حال دانلود هستند و خیلی هم دائم الدانلود تشریف دارند !! ... و هر از گاهی مسافرین منتظر اتوبوس و مسن سال های محله و ... یک نکته ی خیلی جالب وجود دارد و اینکه همیشه می توان روی آنها یک جفت جوان هم دید که دعواهایشان را آنجا می آورند ، غالبا مردها گوش می دهند و اینطرف و آن طرف را دید می زنند و خانم ها یک ریز در حال توضیح دادن ، تفهیم اتهام و برائت از مشرکین هستند !!! ( برائت از مشرکین زمانی ست که زن جوان پشت سر خواهر یا مادرشوهر حرف بزند !!! )


البته یکبار هم دیدم که دختر جوانی عینهو یخ نشسته بود و مرد جوانش کنار دست اش بدجوری به گریه افتاده بود و یادم هست که حال محله را گرفته بود !!! یعنی هر کس دیده بود بنوعی متاثر شده بود !!


دیروز می خواستم بروم بانک ، هنوز زود بود و نیم ساعتی وقت داشتم ... وقتی از مقابل یک زوج جوان که آنجا بودم گذشتم ، همه چیز آرام بود و هر کس چشم انداز خودش را دید می زد !! با توجه به سابقه ای که دارم از آرامش موجود ، پیش بینی طوفان کرده بودم ... رفتم تا چهارراه بالا و دوری زده و دوباره از پائین آمدم تا بروم بانک ، این بار دیدم مرد دارد پلاک ماشین ها را بررسی می کند و خانم جوان یک ریز دارد می گوید : " تو باید یاد بگیری که حتی اگر جایی من اشتباه کردم توی روی من نگویی ، خودش هم جلوی فلانی و فلانی ، من پیش فلانی ضایع شدم و دیگر نمی توانم توی صورتش نگاه بکنم !! " از قرار معلوم توی جمعِ مهمانی خالی بسته بود و ...


رد شده و رفتم توی بانک و دو تا کار بانکی انجام دادم و بعد هوس کردم رمز اینترنتی بگیرم برای مراجعه به حسابم از طریق اینترنت ... کارمند دیگری متولی آن کار بود و برخلاف ساید همکارانش که یک عالمه کاغذ و فیش جلویشان بود و شبیه سرمشغولی دیده می شدند این جناب با ماوس توی مانیتور مشغول بود و صفت اش نشان می داد دارد کار دزدکی می کند !!!


معلوم بود بدجای فیلم گیر کرده بود و نمی توانست ول بکند !!! منهم که بچه ی سرتق (!) مگر ول می کردم خلاصه دید نمی شود و آمد کار مرا راه انداخت و کمی سر به سرم گذاشت و منهم چند تا تیکه آمدم و حالش گرفته شد و همکارش به او خندید و بعد با همکارش دعوایش شد و خرده حساب های کل هفته را توی صفت همدیگر کوبیدند و کار من راه افتاد و آمدم بیرون !!!


برگشتنی دیدم که خانم جوان رشته ی کلام را به مرد داده است و او دارد برایش الفبای زندگی یاد می دهد و بنوعی دارد دلش را بدست می آورد ... رد شدم و رفتم خانه ، قرار بود 6-8 که مراسم ختم بود بروم مسجد ولی حوالی 5 در خانه خوابیدم و 8 بیدار شدم ، آنهم تا تشخیص بدهم تاریک روشن صبحدَم است یا عصردَم نیم ساعت گذشت !!!!


حوالی ساعت 21 از خانه زدم بیرون و کمی قدم زنی داشتم و حوالی ساعت 23 که به خانه می آمدم دیدم همان زوج جوان باز روی همان صندلی نشسته اند ... این بار در مورد بهداشت دهان و دندان حرف می زدند ، فهمیدم با کلینیک دندانپزشکی کار داشتند و از بعد از ظهر می رفتند آنجا و اتاق انتظار را توسعه داده بودند تا سر خیابان و حرفهای بگو را آنجا مطرح می کردند و زمان انتظار و حرفهای مگو را آورده بودند به ایستگاه تفهیم و رد اتهام !!!

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا پنج‌شنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت 17:21

در خصوص گفتگوهای آن زوج جوان یاد سریالهای دهه شصت افتادم مخصوصا آن قسمت زندگی شیرین میشود .

سلام
دهه شصت بود !؟!؟ یادش بخیر ...

GRBL شنبه 26 اردیبهشت 1394 ساعت 00:44

به نظر من مشکل باید از صندلی ها باشد نه چیز دیگر... هر کسی آنجا مینشیند درد دارد، مردهای سیگاری ، جوانان دائم الدانلود، زوجهای ناموفق، مردم در انتظار...

شاید هم وظیفه ی صندلی چیزی جز این نیست !! برای کسانیکه سر راه نیاز به توقف دارند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد