شبهای فوتبالی ...

دیشب نزدیک بود مهمان بروم که نشد ، کمی رفتم مغازه ی یکی از دوستان که وسایل کوهنوردی می فروشد و باهم از خاطرات طلایی کوهنوردی حرف زدیم و اوقاتمان خوش شد ...

کمی بعد دوباره نزدیک بود مهمان بشوم که میزبان شدم ، وقتی دوستان دورهم باشند چه فرقی می کند مهمان چه کسی باشد و میزبان کدام سقف و دیوارها !!؟ البته مهمانی نبود و نشستی بود باندازه ی خوردن کمی کیک تولد و چند تا عکس یادگاری ...

بعد از رفتم دوستان مهیای خواب شده بودم که ندایی از درون و یا صدایی از بیرون (!!) خبردارم کرد که کجا !؟!؟ بارسایی ها در آلمان بازی دارند ... بالش و لحافم را برداشتم و رفتم مقابل تی وی دراز کشیدم تا بهراندازه که توانستم فوتبال ببینم !! بازی به آن خوبی ، مگر می شود خوابید ، با سوت داور تی وی را هم خاموش کرده خوابیدم ...

بازی زیبایی بود و متاسفانه ناهنجارترین قسمت ، طبق معمول صدای گزارشگر فوتبال بود ، دیشب فکر کردم گزارشگر فوتبال شدن بمراتب از فوتبالیست شدن راحتتر است ، گزارشگر با چند حفظ کردن سطر دری وری و کمی هول نشدن مقابل تریبونی که مقابلش قرار دارد  (!!) می تواند در هر سطحی از بازی ها خودش را نشان بدهد و حتی برای بایرن مونیخ و بارسلون ، متر ایراد گذاشته و خیاطی کارشناسی بکند !!! خیلی ها را نمی دانم ولی برای من هیچگاه صدای گزارشگر بهمراه فوتبالی که در جریان است مچ نشده است ، برای همین برسم ادب و همسایه داری صدا را باندازه ای که ممکن است پائین می آورم !!!

صبح سر صبحانه همه کارشناس فوتبال شده بودند و مثل بلبل گفته های گزارشگر را بهمدیگر می گفتند و این یعنی داشتند از فوتبال حرف می زدند !!

===

یکی از همکاران چند روز پیش از من در مورد قیمت سکه در سال 74 پرسیده بود که هر وقت جور شد از اینترنت برایش پیدا بکنم تا ببیند چقدر بابت مهریه بدهکار می باشد !!!! یکهویی یادم افتاد افتاد و به یک سرچ معقول و سریع چند صفحه باز کردم و برای خودم هم جالب بود ، محال بود باور کنم که سکه در سال 57 قیمت اش 420 تومان خالی باشد !! و بعد اوج گرفتن های نرمال و یکهویی پرش های المپیکی و پله هایی که فقط لوبیای سحرآمیز می خواست برای بالا رفتن و رسیدن به مرز امروزی !!!

یادم آمد روز شیرین ؛ یادی از یک روز دیرین ؛ داشتم کمدی که در اتاقم بود را تمیز می کردم و پوشه ای پیدا کردم که متعلق به سرپرست قبلی کارگاه بود ؛ بنده خدا در کارگاه سکته کرده بود و مرا یکهویی جای او داده بودند و برای همین قسمتی از وسایل شخصی اش مانده بود ، البته بیشتر مدارک کاری بودند و چند ورق شعر که با خط خودش برای خودش یادداشت برداشته بود ( میان کلام اینکه ما او را زیاد نمی شناختیم و فقط بیاد داریم هرکس به او رحمت می فرستاد یک لعنت هم به زنش می فرستاد !!! ) در میان آن وسایل یک فیش حقوق هم بود که برای من خیلی جالب بود ... در فیش حقوقی سال 57  جمع درآمد یک سرپرست کارگاه با حدود 20سال سابقه ی کار حدود 3700تومان بود که با حساب سکه ی 420 تومانی حدود نه سکه می شد !! ولی حالا من در بهترین شرایط در همان پست و جایگاه ، دو سکه را یالله بگیرم !!

بعد رفتم کارکاه و در فرصت چایی 10 - 10/30 ، بحث مان طلایی شده بود !! به یکی هم گیر داده بودم که حالا می بینم حق داری حقوقت را ببری و دو دستی تقدیم بانو بکنی و بنشینی به زبان بی زبانی بگویی " حالا من میو !! " !!

===

بحث یک در میان این روزها تلاش هیئت دولت و در راس آن شاه کلید ، حذف یارانه ها می باشد و طبق شنیده ها یکی دو تن از همکاران ما هم از این قلاب هایی که انداخته می شود بی نصیب نمانده اند !! آنهم چه کسانی ، شاخص ها !!؟ از قرار معلوم دولت به بهترین پیشنهادی که بتواند عده ای را به داخل تور حذف از یارانه ها هدایت بکند جائزه خواهد داد !!

امروز پیشنهاد من کسر یارانه ی افرادی بود که بیش از یک همسر دارند !! نظر شما چیست ؟