یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

گزینه های آخر سال ...

 

بحث امروز ما سر این بود که تعطیلات را کجا برویم ... آرزوهای نامتناسب با واقعیات روزمره چیزی ست که مردم شدیدا با آن درگیر هستند و البته که هر کسی در این میان می تواند مقصر باشد جز خود مردم ...

 

 

یکی از همکاران داشت تعریف می کرد که اگر پول داشتم می رفتم فلان جا و ... گفتم : " اگر پول داشتی و از من می پرسیدی تعطیلات را کجا بروی ، من پیشنهاد می دادم وقتی از اول سال تا آخر سال صبح تا شب در کارخانه بوده ای !! ( آنهم صرفا به بهانه تامین آینده فرزندان !! ) از این فرصت استفاده کن و توی خانه پیش زن و بچه ات بمان و ببین می توانی با نزدیک ترین اعضای زندگی ات خوش بگذرانی !! ولی چون نه تنها بلد نیستی ، بلکه بدنت هم کشش اینهمه خوش گذشتن را ندارد هر روز دست آنها را بگیر و پیاده یا با تاکسی به یکی از محل های تاریخی و یا جاهایی که خودت هم ندیده ای برو ... هم اطلاعاتت از شهری که در آن زندگی می کنی بالا می رود و هم از زیر چتر " مرغ همسایه غاز است !! " بیرون می آیی و هم اینکه وقتی چیزی از تو در مورد شهری که در آن هستی پرسیدند با خیال راحت آدرس و اطلاعات بده ... "


مشکل امروز مردم ما این است که فکر می کنند اگر جای دور بروند خوش می گذرد ولی واقعیت این است که آنها بنوعی در حال فرار هستند و زمان هایی که در اختیار دارند را بنوعی پر می کنند تا مبادا با خالی ماندن آن زمان ، فرصت چالشی پیش بیاید !!


از من پرسیدند : "  کجا خواهم رفت !؟ " جواب دادم : " بعنوان میزبان اگر باشم مطمئنم گزینه ی روی میز من ماندن د رخانه است و استراحت و کارهایی که برای انجام آنها وقت نداشته ام !! ولی اگر به عنوان میهمان باشم دوستان چند تا برنامه دارند و اگر از تنش های موجود بتوانم حذر بکنم !! شاید چند روزی به ددر بروم !! حالا کجا بودنش اصلا برایم مهم نیست ولی دوست ندارم به جاهایی که بصورت روتین در برنامه ی مردم قرار دارد بروم و از ازدحامی که با درنظر گرفتن عدم رعایت همدیگر و بی نظمی های اخلاقی و اجتماعی که اساس این نوع مسافرت ها هستند و مستقیما آرامش را هدف می گیرند ، دور باشم ... "


دقت کرده اید ادبیات اوبامایی چقدر جا افتاده شده است ، چند وقت پیش هم یک نفر رفته بود روی منبر و چند بار عبارت گزینه های روز میز را بکار برد ، موقع صبحانه هم گزینه های روی میزمان چند رقم بودند و خلاصه اینکه وقتی این عبارت را بکار می بریم انگار صحن کنکره ایستاده ایم !!


===


دیشب از کارخانه رفتم کارگاه دوستم و تا نیمه شب آنجا بودم ، خوشتر از کاری که کردیم یافتن یک راه حل برای مشکلی بود که با فونت ها داشتیم و کلی از ما زمان می گرفت و بصورت نیمه تصادفی و جمع بندی چند حدس ضعیف بدست آمد و حداقل دو ساعتی کار ما را پیش انداخت ...


دوستم می پرسید که تعطیلات را کجا برویم ، به او هم گفتم که کار را تعطیل کن و بیاییم اینجا و صرفا به دلخوشی های خودمان برسیم و طرح هایی که هیچگاه برایشان وقت نداریم را عملی بکنیم !!!


فوتورافچی هم انگار اسب تصمیم اش را زین کرده است تا بزند به قلب خاکریز شمال ... !!


به یکی هم پیشنهاد داده ام اردو را در اراک بزنیم و هر از گاهی به کاشان و اصفهان و شهرهای اطرافش شبیخون بزنیم و برگردیم همانجا بمانیم !!

 

نظرات 3 + ارسال نظر
khatere hastam یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 12:59

تعطیلات عید هیچ کجا مثل تهران نمیشود خلوت ساکت آرام بدون ترافیک بدون هیاهو ... بلند شید بیاید اینجا خوش میگذره

تهران صدالبته که خوب است ، حتی با ترافیک و دودش هم خوب است ، تهران را به شلوغی اش بیشتر دوست دارم تا خلوتی اش !!
خدا را شکر چند تجربه ی تهران در عید نوروز دارم ...

khatere hastam یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 13:22

مثل من هر چند که از شلوغی فرار میکنم اما تهران رو به خاطر همین شلوغیش دوست دارم..
امیدوارم تعطیلات عید هر کجا هستید بهتون خوش بگذره

افسانه دوشنبه 25 اسفند 1393 ساعت 14:55

سلام پیشاپیش سال نو مبارک امیدوارم سالم و خوش باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد