یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

نائب الصبحانه !!

 

امروز روز خوبی بود ، با برنامه هایی که داشت ... شب تا صبح بشود من و لحافم چندبار جا عوض کرده بودیم ، خواب هرکجا تمام می شد می رفتیم جای دیگری می خوابیدیم و خواب نو می دیدیم ، یکی را هم توی خواب دیدم و بیدار شدم ، عوضی آمده بود !! حالا باید به خواب یکی دیگر می آمد نه من !!!!

 

 

قرار صبحانه ای ما خانه فوتورافچی بود ؛ البته خانه ی فوتوچه بگوییم بهتر است ، فوتورافچی حالادر فوتوچه خلاصه شده است و باید بقیه ی عمرش بنشیند و حسودی دخترش را پاس بکند !!

 

صبحانه خیلی ورزشکاری بود و در اساس مشکلی نبود ولی چند نفری نبودند و من از رطف آنها نائب الصبحانه بودم و برای همین صبحانه تبدیل به کار سخت شد !! اصولا صبحانه های کله پاچه ای پر محتوا برگزار می شوند ، بعداز صبحانه که حوالی ساعت 10 برگزار شده بودیم کمی حرافی کردیم و از تاثیرات کله پاچه در تخیلات ساختمان سازی فوتورافچی استفاده کردیم ... می گفت می خواهد واحد بغل را بخرد تابرای فوتوچه شهربازی درست بکند و پیشنهاد دادیم زیر آن را هم بخرد تا وقتی استخر می زند به مشکل برنخوردو واحد بالایی اش را هم بخرد تا فضای سبز بکند و کلا ساختمان بشود آنتالیا !!!

 

بعداز صبحانه قسمتی از مسیر را با دوستان آمدم و بعد تیکه تیکه پیاده آمدم ولی همین تیکه ها مرا به خانه رساند ... شهر در نزدیکی های عید کلا تماشایی می شود ، یکسری فروشگاه لباس و پوشاک در منطقه ی نزدیک سیلوی تبریز هست که از همه جایشان آدم می جوشید !!!

 

مادر برای ناهار مهمان بود و بخاطر صبحانه دیروقت و حجیم آن را بیخیال شدم ، البته اگر مادر بود نیم شد بیخیال شد !! از ساعت 15 تا 18 یکریز پشت کامپیوتر مشغول تایپ بودم ت ااینکه مارد آمد و حواسمان را پرتاند ... 

 

همش یک قسمت از انتقام باقی مانده است !!!!!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
khatere hastam جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 13:31

این قسمت خیلی باحال بود "یکی را هم توی خواب دیدم و بیدار شدم ، عوضی آمده بود !! حالا باید به خواب یکی دیگر می آمد نه من !!!!"

کاشی را اشتباه آمده بود !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد