یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

حیف که تمام شد ...

 

سه روز تعطیلی کارخانه که بدون هرگونه پیش فرضی حتی از ناحیه بدبین ترین نفرات ، بصورت یکهویی اعلام شده بود باعث شد تا یک استراحت خوب داشته باشم ، برف روز پنجشنبه هم مزید بر علت شد تا قید از خانه بیرون رفتن را هم بزنم و بجز چند مورد که برای قدم زنی رفته بودم بقیه را در اتاقم ماندم ...

 

 

سالهای نه چندان دور ، اگر روز تعطیل یا جمعه در شهر رویت می شدیم یک علامت سوال بالای سر فرد سبز می شد که چرا !؟!؟ و کم کم به این باور رسیده بودیم که باید روز تعطیل را بیرون از شهر باشیم ، حتی به قیمت خستگی ، حتی به قیمت تکرارهای بیهوده و ... البته برای خودمان فلسفه می بافتیم که هوای پاک ، دوستان دورهم ، ورزش و ... ولی کسی بهتر از خودمان نمی دانست که پشت سر این فعالیت های بظاهر ورزشی یک انگیزه ی خاص وجود داشت که هنوز هم برای خیلی ها وجود دارد !!


این روزها وقتی خانه می مانم می بینم قسمتی از گذشته را بیخود تلف کرده ام ، مخصوصا آنها که جنبه ی ورزشی کمتری داشتند و براحتی نمی توانم سرم کلاه بگذارم ... برای همین در اتاقم می نشینم ، کتاب می خوانم ، در اینترنت هستم ، طرح می دزدم ، طرح می زنم و ... هر وقت هم دلم کمی گرفت بلند شده ، شال و کلاه کرده می روم قدم می زنم !!


روز جمعه می خواستم بروم کوه و برگردم ، بعد با خودم گفتم نروم بهتر است ، و تا ساعت 19 در خانه ماندم ، با اینکه در خانه تنها بودم ، بجز یکی دو نوبت برای ریختن چایی از اتاقم خارج نشدم و با خودم مشغول بودم ...


کمی وبگردی کردم ، کمی نوشتم ، بعد کمی وبگردی کردم و گیم بازی کردم ، بعد کمی نوشتم و همینطور ادامه دادم تا اینکه بعد از ظهر حس نوشتنم فوران کرد و دیروز حدود 6 قسمت از انتقام را تایپ کردم و تقریبا رساندم به ایستگاه آخر ، یعنی یک یاعلی هم بگویم کارش تمام می شود ...


می توانستم بنشینم و تمام بکنم ولی رها کردم تا زیاد در شور نوشتن غرق نشوم ، رفتم کارگاه دوستم ، تماشای دستگاه برش و حکاکی لیزر خودش عالمی دارد ، دقت و سرعت و نقوش هندسی منظم و زیبا حس خوبی به آدم می دهد ...


سه تا عکس هم از اینترنت برداشت بودم که آنها را هم برای خودم تبدیل به تابلوی حکاکی شده روی چوب کردم ، یکی از آنها طرح یک گربه بود و نامش را گذاشتم بیاد خجه !! و نیمه شب بود که به خانه برگشتم ...

 

http://s5.picofile.com/file/8170804984/22357_tribal_cat_by_picajosan_traditional_art_drawings_animals_2012_2014.jpg

 

http://s4.picofile.com/file/8170805268/IMG_20150214_000711.jpg

 

نظرات 4 + ارسال نظر
همسفر شنبه 25 بهمن 1393 ساعت 14:23

عجیبه حضرات دست و دلبازی میکنن و دستگاه پول چاپ کونیشونو تعطیل میکنن !!؟؟
بازم خجه ؟؟؟

از قرار معلوم دسته گل همکارای محترم تدارکات بود ، بدون فشنگ که نمی شود به جنگ رفت !!!
ولی خجه واقعا خانم بود ها ... هنوز هم یادش گرامی ست

GRBL یکشنبه 26 بهمن 1393 ساعت 18:22

گربه هم گربه ی خوش شانس...
خجه گربه ی خوش شانسی که حتی پس از مرگ هم در یادها مانگار شد!

خجه یک گربه ی متعالی بود !!

همسفر دوشنبه 27 بهمن 1393 ساعت 13:55

اه اه .... !!!

khatere hastam جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 12:36

شانس باشه توی گربه ها هم میشی خجه بانو..(آیکون حسادت)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد