یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

همینطور در تعطیلی ...

 

این روزها که تعطیل هستم و فرصت دارم می خواهم روی چند تا مسئله کار بکنم که یکی از آنها تمام کردن داستان انتقام است که با چند صفحه تایپ تمام می شود ولی مگر دارکوب های ساختمان بغلی که دارند قالب می بندند و آرماتوربندی می کنند می گذارند حواسم جمع کارم شود ...

 

  

یکی دیگر از کارهایی که در نظر دارم انجام بدهم ور رفتن با دوربین جدیدم است ، Gopro ، واقعا چیز جالبی است و باید آنقدر با آن کار بکنم تا مسلط شده و کار تنظیمات و راه اندازی وای فای و ... را براحتی انجام بدهم ...

 

یکی دیگر از برنامه هایم کار کردن با یک رکوردر است که از یکی از همکارانم امانت گرفته ام ، قرار است در اولین فرصت به دوستم که در کانادا رحل اقامت افکنده است خبر بدهم تا یک سرچی در آنور آب بکند ببیند یک رکوردر خوب و بدرد من بخور چی می تواند پیدا بکند ، این فقره که به دستم رسیده است باید چیز جالبی باشد و جالبی آن از آنجاست که در چند فروشگاه جیجیتالی که سر زدم نامش برای آنها نابلد بید !!!

 

 

باید کمی وقت بکنم و جای خلوت پیدا بکنم تا کار ضبط صدا را انجام بدهم ، شاید هم بعدها مجبور بشوم برای راه انداختن ادبیات شفاهی از نوع دادویی دنبال یک استودیوی خوب برای ضبط صدا بگردم !!!

 

===

 

دیشب شام باتفاق دوستان بیرون بودیم و طبق معمول یک فسقلی همه مان را سر کار گذاشته بود ؛ یعنی دو ساعت برایش قیافه های اجق وجق درمی آوردیم و با تعجب نگاه می کرد که چرا اینها اینطور شده اند و بعد سر هیچی می زد زیر خنده و ما را کنف می کرد !!!!

 

وقتی به خانه رسیدم ، هنوز دیروقت نشده بود و برای همین رفتم پای تی وی !! سریال کره ای تمام شده بود و از سر اتفاق به اختتامیه ی جشنواره ی سینمایی فجر رسیدم !!! اختتامیه ها اصولا خوب هستند و دیدن فرش قرمز از نوع ایرانی خالی از لطف نبود ، هرچند نوع فیلمبرداری ها شدیدا برای من که حساسیتی نداشتم تولید اگزما می کرد !!!! 

 

تلویزیون خود ما با فرش قرمز ما که شدیدا به موکت قرمز شبیه بود مشکل داشت !!! وقتی یک آقایی می آمد پشت تریبون که ژولیده تر بود از نظر قیافه و آشفته تر بود از نظر پوشش ( و این یعنی زیادی هنرمند بود !!! ) دوربین آنقدر توی صورتش زوم می کرد که هر چی خال و زگیل داشت می رفت توی چشم آدم !!! یکی همین رضا عطاران که انگار با آرایشگاه محل مشکل پیدا کرده و چند وقتی است سلمانی نمی رود !!!! آن وقت وقتی نوبت جائزه ی خانم ها می رسید اتاق فرمان از دورترین دوربین ممکن که شاید موبایل یا تبلت بود فیلم می گذاشت که تشخیص افراد روی سن مشکل بود چه برسد به خانمی که پشت تریبون بود !!

 

یکی اگر دست اش می رسد به ارباب جدیدی تی وی بگوید : " نکن آقا ، این کارها را نکن ... ما قیافه ی نیکی کریمی و لیلا حاتمی و ... را از همان ابتدا داده ایم روی حافظه ی اصلی مان و نامش را که در روزنامه می خوانیم قیافه اش را متصور می شویم ، با این کارها به جایی نمی رسید ، ارشاد اجازه می دهد آنها لباس های مانکنی بپوشند و روی سن بیایند شما دیگر پا روی سن نگذارید !!! آن وقت یکی می آید مثل رخشان خانم و نه به سن و نه به داورها و نه به خیلی ها محل نمی گذارد و داغش به دلتان می ماند !!! "

 

من از مهران مدیری بعنوان یک کارگردان بزرگ طنز خوشم می آید و برایش احترام قائلم ، ولی چه اشکالی دارد که توی چشم نباشد !!؟ مثلا همین مجید مجیدی را دیشب دیدم و نه از بزرگیش کم کرد و نه مشکلی پیش آورد ، اصلا لازم نیست وقتی کسی در جشنواره جایی ندارد حتما بیاید نقش بگیرد که توی چشم باشد !!!! برای اختتامیه ی فیلم فجر حضور مهران صرفا برای لوده بازی درآوردن خیلی زیاده بود و خاک توی سر مدیر اجرایی جشنواره ؛ تکبیر !!

   

اصلا به من چه !!!؟؟

 

===

 

توی خواب دیشبم در یک جزیره بودم و یک اسکله بود و یک کشتی خیلی بزرگ و داشتم آن را توی اسکله پارک می کردم !!! یعنی آشناها می دانند که من با دوچرخه مشکل دارم و آن وقت ........

 

نظرات 2 + ارسال نظر
همسفر پنج‌شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 12:56

خدا شانس بده .... !!

خدا هر چی لازم داریم را داده ، شکرش ... !!

khatere hastam جمعه 8 اسفند 1393 ساعت 11:42

آخر من نفهمیدم چه کسانی و چه فیلم هایی جایزه گرفتن.. از بس پی گیر بودم

زیاد هم مهم نبودند ، یعنی فیلم خوب وجود نداشت !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد