یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

شبی که گذشت ...


دیشب برای شام مهمان دعوت بودم ، قرار بود از یک جایی ساندویچ بیاید از نوع گیگا بایتی !! البته موقع خوردن معلوم شد که چرا آن ساندویچی سفارش می گرفته و ارسال می کرده و جا برای نشستن و خوردن نداشت !!

 

 

ادامه ی قرار این بود که برویم خانه ی دوستمان و ساندویچ ها بیایند آنجا و دورهمی بنشینیم و برایش برنامه بچینیم !! اوایل شب که به خانه رسیدم فوق العاده گرسنه بودم و برای اینکه پیش فرض شام ساندویچ بود ، برای همین توانستم تا آن زمان صبر بکنم و یک نیمروی سرپایی تدارک دیده و خیلی سبک مراسمش را اجرا کردم تا هم ته بندی شده باشد و هم اینکه از گرسنگی زیاد اشتهاکور (!) نشوم !!!


بعد با دوستم قرار گذاشتم و طبق معمول ماشین گرفته و از این کار هم حظ فراوان برده و رفتم تا پای برجشان !!! هنوز دوستم به خانه نرسیده بود !! وجبی هم که حساب می کردم ( بدون احتساب ماشین زیر پای دوستم !! )  مسیرمان 4 به 1 بود !! پای برج بودم و هوا خوب بود و می توانستم بروم توی لابی بنشینم ولی دیدم جایی که هستم بدجوری میان دیوارها محصور است و هوس کردم از مجتمع یک عکس هایی بگیرم ، هوآوی را داشتم و زیاد روی عکس هایش حساب نمی کردم ولی چاره ای نبود و فوقش دیلیت کردن بود !! گوشی را درآوردم و تایمرش را تنظیم کردم و بعد از زدن شاتر در جاهای خاصی می گذاشتم و چند قدمی راه می رفتم و برمی گشتم و برمی داشتم !! بنظرم کار خلافی نمی کردم و فوتورافچی هزار برابر اینها از این قبیل کارها می کند ، ولی چه می شود کرد !؟ در کشورهای جهان سومی که شاید ما را هم قبول بکنند که جزوشان باشیم (!!) کار خلاف راحتتر از مورد سوءظنی پاس می شود !! 


خلاصه اینکه من بودم و یک گربه که ظاهرا به هنر علاقه داشت و نمی دانم بو برده بود که چکار می کنم ؛ چون بلافاصله که دوربین را می گذاشتم روی کف زمین یا لبه ی نرده ها دقیقا می رفت آن را بو می کرد !! چند تا عکس گرفتم که زیاد هم بد نشدند ، موبایل باشد و آدم بخواهد توی شب با آن از یک برج بیست طبقه عکس بگیرد !!


http://s5.picofile.com/file/8161151084/IMG_20150101_212341.jpg


http://s5.picofile.com/file/8161151134/IMG_20150101_212428.jpg http://s5.picofile.com/file/8161151200/IMG_20150101_212518.jpg http://s5.picofile.com/file/8161151276/IMG_20150101_212700.jpg


======


http://s5.picofile.com/file/8161151384/IMG_20150101_220318.jpg


و اما شام دیشب ، یک عکس گذاشتم تا مقایسه ای بشود با همسایه اش و حساب کار دست بیننده بیاید !! شبیخون فرهنگی ما به پیتزا و ساندویچ از شبیخونی که فرنگی ها به آثار تاریخی ما زده اند بیشتر است ، ساندویچ یعنی یک لقمه ی سرپایی و سریع در حد دانش آموزی و ... ما ساندویچ را آنقدر پر کرده ایم که برای خوردنش باید حتما نشست و با کارد و چنگال ادامه داد ، یعنی خوردن به روش ساندویچ های معمولی شاید دررفتن آرواره را بهمراه داشته باشد !!! پیتزا را هم که در بدو پیدایش نانی بود سس زده برای رفع گرسنگی فقیر جماعت تبدیل کرده ایم به یک شام مفصل که باندازه ی یک عالمه خرت و پرت در آن یافت می شود !!!


سه فقره مگا ساندویچ را پنج نفره خوردیم ، البته من بشرط پایبندی به اصول یکی را خودم خوردم و سه نفر هم یکی را خوردند و یکی هم که نصفه را !! شام خوشمزه ولی طاقت فرسایی بود !! در نوع خودش یک گناه کبیره محسوب می شد !!


شب خیلی از نیمه گذشته بود که به خانه رسیدم ، بقیه را هم که بنویسم می شود روده درازی ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
khatere hastam دوشنبه 15 دی 1393 ساعت 20:10

چقدر دلم تنگ خوندن میهمانی های شبانه شما شده بود..
هر چه میل فرمودید نوش جانتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد