یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

95+


بعد از اینکه این عنوان را برای این نوشته انتخاب کردم دوست داشتم تا کمی حول و حوش همین 95+ بنویسم ولی دیدم خوبیت ندارد آدم پشت سر شخص محترمی ، حتی بشوخی ، بنویسد !! برای همین بیخیال شدم ...

 

 

واقعیت این است که اخیرا هر چه تلاش می کنم تا شام را در حد مینیمم تقلیل بدهم نمی شود و برخی اوقات از ماکزیمم هم بالاتر می رود !! پریشب که به خانه رسیدم روی اجاق گاز خالی بود و آن را به فال نیک گرفتم که حتما مادر مهمان است و شام بی شام !! بعد که برای برداشتن آب رفتم داخل آشپزخانه ، دیدم قابلمه های شام آن پائین هستند ، و بدشانسی من قورمه سبزی بود !! تا مادرم به خانه برسد تصمیم گرفتم چند لقمه نان و خورشت بخورم که مزه ی قورمه سبزی در خالی خوردنش می باشد ؛ مخصوصا اگر بهمراه ته دیگ خورده شود !! همین چند لقمه هم که خوردم باندازه ی شام یک نفر بود ...


بعد رفتم اتاق خودم و پشت رایانه تا به مشکلات جهان در اینترنت بپردازم !! یک ساعتی که گذشت مادرجان برگشت و چند دقیقه بعد قبل از اینکه من خبر خوردن شام مختصر را بدهم مرا صدا زد برای شام ، رفتم و دیدم بشقاب را طبق معمول پر کرده و مخلفات هم که برقرار هستند ... چاره ای برای دل شکستن نبود و بدون اینکه به رویم بیاورم که یک ساعت قبل چه کار فجیعی کرده ام ، نشستم و تا برنج آخر را خوردم ، حالا بگذریم از آن چند لقمه که بهمراه ته دیگ خوردم ، به اتاق که برگشتم دیدم ترازو دارد برایم چشم و ابرو می آید !! می دانستم خبر خوبی در انتظارم نیست برای همین با حداقل پوشش رفتم روی ترازو و شدم 95+ !!!


===


دیشب شام مهمان تشریف داشتم ، فوتورافچی اینا هم بودند ، و بقیه اینا !! قرارمان آبگوشت بود و من چون قرار است شام نخورم سر وقت تر از بقیه رفته بودم ... شیرینی خامه ای هم گرفته بودم تا خدای ناکرده کم کالری نمانده باشیم !!


توی قنادی به آخرین دقیقه ی بازی استقلال و پرسپولیس رسیدم ، شکست استقلال بخاطر نفعی که به امتیاز تراکتورسازی داشت بیشتر خوشآیند قناد محل بود تا پیروزی پرسپولیس !! چند وقتی است در تبریز فوتبال را با متر تراکتور محاسبه می کنند !! توی ماشین هم راننده ی نسبتا مسن با یکی از مسافرین که ظاهرا دانشجو بود سر بازی فوتبال بحث داشتند !! به راننده که زیادی پرت و پلا می گفت و عفت کلامش را شوهر داده بود  گفتم : " به سن تو نمی آید که حساسیت این چنینی داشته باشی !! تا دقیقه ی 88 صبر کن هر تیمی جلو بود خودت را طرفدار آن تیم نشان بده ، برای قلبت هم خوب است !! " خیلی به او برخورده بود ، برای همین گفت : " مگه من چند سال دارم !!! ؟ " گفتم : " به سال که نرسیده ای , چون تو را از شیر نگرفته اند ، برای سلامتی ات اینهمه استرس خوب نیست !! "


شام را باتفاق دوستان دورهمی رفتیم بالا ... بسکه این فوتورافچی زیاد سر و صدا می کند ، آدم متوجه نمی شود چقدر می خورد ، پسر صاحب خانه می خواست مطلبی بگوید که آنقدر سوال پیچش کردیم تا منصرف شد ، برای ما آهنگ پخش می کرد تا نظرمان را بگوئیم ، ماهم که کیفمان کوک باشد می شویم سلطان ضدحال !! زیاد خوردیم و زیاد خوش گذشت !!


کسی که می خواهد رژیم بگیرد باید کاری بکند که زندگی اش بد بگذرد !!!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف یلنیز دوشنبه 3 آذر 1393 ساعت 17:55 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
شکر
این زندگی خوب رو به عالی برایتان مستدام بادا... فقط این وزن با قد چقدر ؟
.
شخصا زیاد نمی توانم بخورم (حتی اگر شام خوشمزه عروسی باشد)
البته تجربه این جمع! خوری های دوستانه شما را هم ندارم. شاید این دورهمی ها ( حالا چه با گرامی مادر چه رفقا ) برای همطاف هم اشتها افزونتر بیاورد و چه بسا معده ای وسیع تر

سلام
همینکه برای عوض کردن لامپ ها نیاز به صندلی نداریم برایمان از بابت قد کافیست !!!
کم را بد بخوری زیاد است و زیاد را خوب بخوری کم است (‌دادو )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد