دیشب مهمان بودم ... هر سه فقره کوچولوها هم بودند و آنقدر سرم را برایشان تکان داده بودم که گردن درد گرفته بودم ، صبح یکی از همکارام به من گفت : " حتما از بالش افتاده است ، کسی را هم نداری که سرت را بردارد و بگذارد روی بالش !! " گفتم : " دقیقا شبیه همان مورد است البته با کمی تفوووووت !! "
قدیم می گفتند : " خانه ای که بچه باشد ، در آنجا غیبت نمی شود !! " فکر کنید که ما دیشب سه فقره کوچولو داشتیم که نه تنها نگذاشتند به غیبت کردن برسیم که نگذاشتند درست و حسابی به فوتورافچی گیر بدهیم !!
این دو تا هنوز از پوشک درنیامده برای عکس گرفتن فیگور گرفته اند !! سومی هنوز کوچیکه و پایش به دهانش نمی رسد !!
===
وقتی از مهمانی تمام شدیم باران کم کم شروع شده بود ، تا صبح نم نم باریده بود و روز که شد هر از گاهی تند می کرد ، عصر که داشتیم از کارخانه می آمدیم رسما ما را به رگبار بسته بود ، کمی هم تگرگ قاتی آب کرده بود تا برای شبمان منتظر برف باشیم !!
در خانه ، همسایه ی بالایی برایمان گز آورده بود ، بهانه کردم تا با چایی یکی بخورم ، چایی ام نصفه مانده است درحالیکه نصف گزها تمام شده اند !!
سلام سلام
.
زندگی می کنید ها
مهمانی و سرگرمی هایش
آپارتمان نشینی و همسایه هایش
کار و حاشیه هایش
.
برقرار بمانید و راضی
salam dadoooo, diram boshghablar melamindi ? :D
photoshop-di !!
الهیییییییییییییییی بگردممممممممممم
اسماشون رو به ترتیب از راست به چپ میشه بنویسید و اینکه بچه جناب فوتورافچی کدومه است؟