یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تاسوعا


امروز برف آمد ،‌ هوا سرد شد و برای همین توی خانه ماندم و بیرون نرفتم و قرار شد بعد از ظهر برای مراسم عزاداری بازار بروم ،‌ یکی دو ساعت با کامپیوترم ور رفتم و نرم افزار دانلود کردم و فیلم های روز قبل را تبدیل و ریسایز کردم ...

 

 

تا ساعت 3 بعد از ظهر در کار گرفتن انواعی از نذری ها بودم و تا مادرم به خانه بیاید نصف شان را رد کرده بودم رفته بودند !! مادرم آمد با کلی سفارش ؛ اینها را سر راهت به فلانی بده و اینها را هم به خانه فلانی و ...


حوالی ساعت 3 بود که از خانه زدم بیرون ؛ لباس های استریچ مخصوص کوهنوردی ام را هم از زیر پوشیدم که اگر برگشتنی هوا سرد شد زیاد نلرزم !! و بعد از دادن نذورات مردم به در خانه هایشان راهی بازار شدم ... مثل سالهای قبل بازار شلوغ بود ، البته حالا دیگر جای خلوتی نمانده است و همه جا از هر نوع عزاداری که سراغ بگیرید شلوغ است ...


دو ساعتی در بازار بودم و بعد یکی از دوستان تماس گرفت و اطراف بازار بود و قرار شد بروم و زیارتی بهم برسانیم !! از قرار معلوم جزو گروه شمع گذاران شب تاسوعا بودند و با دوستانشان قرار گذاشته بودند ، یکی که آمده بود و بقیه هم سر راه ملحق شدند و باتفاق آنها راهی شدیم برای گذاشتن 40 شمع در 40 مسجد !! به دوستم می گفتم : " آدم نذر بکند که 40 تا سر بِبُرد از این باصرفه تر است !! " مسیرمان را جوری انتخاب کردیم که پر-مسجد باشد ، آنها شمع می گذاشتند و منهم هر از گاهی عکس می گرفتم ...


http://s5.picofile.com/file/8149483192/2014_11_02_0789_0_.jpg


از نصفه های مسیر مجبور شدیم کروکی حرکتمان را تغییر بدهیم تا دو تن از دوستانشان هم به آنها برسند ، و مسیر را از جای دیگری ادامه دادیم ، سر راهمان به مسجد جامع تبریز هم رفتیم ، اینجا برای شمعگذارها جای خوبی است ، اطراف حیاط مسجد جامع را مساجد مستقلی گرفته اند و در زمان طاغوت که نمازخوان زیاد بود (!!) در هر کدام از این مسجدها مردم پشت سر مقتدای خودشان نماز می خواندند و مثل حالا پیشنماز را دولت تعیین نمی کرد ... چند تا هم عکس از محوطه ی مسجد جامع گرفتم


http://s5.picofile.com/file/8149483150/2014_11_02_0790_0_.jpg


بعد باتفاق هم رفتیم و بقیه شمع ها را گذاشتیم و مسجد کبود هم بی نصیب از شمع نماند ، ماه بالای سر مسجد کبود بود و زیبایی خاصی داشت ولی حیف که موبایل من در شب مثل چشمانم دست و پا بسته می شود !!


http://s5.picofile.com/file/8149486050/2014_11_02_0798_0_1_.jpg

 

نظرات 4 + ارسال نظر
محسن سه‌شنبه 13 آبان 1393 ساعت 11:30

سلام ،‌عزاداری ها قبول
این عکس در شب را با موبایل ضعیفه ؟ ،‌ معلومه که چشات هم خیلی خوبند...

چشمهایم بد نیستند ، کمی در شب مشکل دارند

همسفر سه‌شنبه 13 آبان 1393 ساعت 14:58

باسلام و عرض تسلیت این ایام .....

سلام

واحه چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 10:38

چهل شمع توی چهل مسجد؟توی تبریز چند تا مسجد وجود داره؟
فلسفه ی نذری دادن یه خورده منو اذیت میکنه.منکر اصل اینکار نیستم ولی با فرعیاتش مشکل دارم.کارهایی که توی ایام سوگواری انجام میشه و نوع بعضی از نذرها فکر نمی کنم باعث شادی ارواح شهدای این واقعه بشه.تکیه هایی که چای میدادن و لیوانهای یکبار مصرف ریخته شده توی خیابونها یا نذری دادن به کسانی که بضاعت و بنیه ی مال دارن به چه کار میاد؟
صدای طبلهایی که شیشه ها را میلرزونه و فقط توی چشم ناظرانه و علامتهایی که به ماشینهای پارک شده ی کنار خیابون کشیده میشه کجا و لثارات حسین کجا!

از قدیم رسم های مختلفی بوده برای تقویت فرهنگی ... حالا می شود برخی ها را تقویت و یا تعدیل کرد ؛ ولی چه کسی باید متولی این تغییرات بشود مشکل داستان است !!!
در تبریز طبق آمار منتشر شده 1800 مسجد وجود دارد ...

سحر پنج‌شنبه 15 آبان 1393 ساعت 15:44

سلام
عزاداری هاتان قبول
مثل همیشه عاااالی
چقدر این عکس ها رو دوست دارم حسشون زندس کاش منم اونجا بودم

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد