یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

این مرد در باران آمد ...


ب
ا
ز

  

ب

ا

ر

ا

ن

  

شب وقتی وارد کوچه شدم ،‌یاد آن شعر زمان دبستان افتادم که آن مرد در باران آمد ...


بعد از چهل سال جای آن و این عوض شده است و من نقش آن مرد را بازی می کردم ،‌ این مرد در باران آمد ...


از صبح آسمان دلش گرفته بود و دنبال بهانه بود ،‌ تشنگی زمین کم بهانه ای نیست ،‌حالا چرا ناز می کند نمی دانم ، برای ششماه باریدن مداوم جا دارد البته اگر سقف خانه ی برخی ها نا داشته باشد !!


سفارش کرده بودم و یکی از همکاران برایم تخم کدو آورده بود ، خام تشریف داشتند برای همین وقتی به خانه رسیدم برای قلق گیری یک مشت از آنها را ریختم توی یک سینی و روی اجاق حرارت دادم ، حواسم دیر جمع شد و تقریبا همه ی آنها برشته شدند و مجبور شدم با پوست بخورم ... در نوبت بعدی دقت کردم و سهمیه ی تا آمدن مادرم را آماده گذاشتم کنار کامپیوترم !!


دو ساعتی خوابیدم و بعد آماده رفتن به خانه دوستم شدم ، برای شام دعوت داشتم ، ناگفته نماند در بیدار شدنم تلفن دوستم بی تاثیر نبود والا با پس لرزه های خواب می توانستم یکی دو ساعت دیگر توی رختخواب بمانم !!


باران می بارید ، برگشتم خانه و چتر برداشتم ... قسمتی از مسیر را پیاده رفتم و از زیر باران بودن نهایت سواستفاده را کردم ( آب در ترکی سو گفته می شود !! ) ، بعد سوار ماشین شدم البته بعد از یک ربع منتظر ناز تاکسی ها ماندن !! تا به مقصد برسم 50 دقیقه در ترافیک بودم ، بعضی از راننده ها صد متر راه را با بیست بار عوض کردن لاین حرکتی طی می کنند !! من در کوه به گله های گوسفندی زیادی برخورده ام ، همیشه بزها نظم گله را بهم می زنند !! با خودم فکرکردم برای شهروند نمونه شدن باید مثل گوسفند بود ؛ در عین حال که به گوسفندان نمونه و بزها بزهکار فکر می کردم خنده ام گرفته بود و بغل دستی ام یکی دوبار به خنده ی من چپ چپ نگاه کرد ، تقصیری نداشت در خیابانی که همه کلافه بودند یکی داشت می خندید ، آدم وقتی از یک زاویه گوسفند است لابد از طرف دیگر بز دیده می شود !!!


چند شب پیش مهمان تشریف داشتیم ، دوستانی بودند که آنقدر دیر آمدند که وقتی شام خوردیم ساعت داشت دیروقت را نشان می داد !! امشب شام را خوردیم ، فیلم هم گذاشتند و دیدیم ، دارت هم انداختیم و یک پرتاب سه امتیازی داشتم در حد لالیگا !! و تازه ساعت شده بود اول دیروقت !!

 

نظرات 5 + ارسال نظر
واحه دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 08:51

سلام سلام
ایام بارانی تون به کام.
سر صبحی رادیو پیام گفت ورزقان بارون داره.از وقتی زلزله اومد ورزقان خودش به تنهایی عرض اندام میکنه.البته زحمات مسوولین را نمیشه نادیده گرفت
صبح داشتم صبحانه آماده میکردم که صدای بارون هوش از سرم پروند.به به چه بارونی!البته یه رگبار یک ربعه بود و تموم شد.
یعنی تا مدرسه ی دخترم رسیدیم دیگه بند اومده بود.بعدش من موندم و شیشه ی پایین ماشین و موسیقی بهنگام و یه طبیعت شسته رفته.راستی که بارون اعجاز میکنه.
گفتید بز..از ارتفاعات دیوار مانند خیلی خوب بالا میرن.صخره نوردان خوبی هستن.توی حیوانات اهلی به نظرم بزها بیش فعالتر از بقیه اند.
سواستفادههمون آب درمانی هم معنی میده..
ممنون جناب دادو.پست عالی بود.عالی

سلام
سلامت باشید و بارانی ...
امروز صبح اولین برف سال 93 را هم دیدیم

واحه دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 08:53

http://s5.picofile.com/file/8146828642/8nm5izib3miypsy1120y.jpg

دیدن این صفحه کم خاطره انگیز نیست ...

همطاف یلنیز دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 09:19 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
پس همیشه بزها نظم گله را بهم می زنند!!
و
همطاف هم از این شام های به وقت خوشش می آید بسی
و
سو=آب
ایچ=بنوش
درسته؟

سلام
اصولا چپگراها یک رگه ی بزی توی خونشان هست !!
دوستان براه و شام های به وقت !!
بعلههه ...

محسن دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 11:40

امروز صبح برف آمد ... آنقدر که جلوی پنجره ی اتاقم خودش را برخ کشید و من لذت بردم
بگذریم ... فیلم چی دیدید ؟

البته ما وقتی باران داشت به برف تبدیل می شد به کارخانه رسیدیم ... ماشین های روسا که دیر می آیند برف داشت
نام فیلم the words بود انگار ...

ت دوشنبه 28 مهر 1393 ساعت 15:07

سلام دادوی بارانی

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد