روز دادو ...

امروز رفتم و عکس سفارشی ام را گرفتم ،‌ در نمایشگاه یک عکس داده بودم تا از روی آن برایم تابلو درست بکنند ،‌یکسری عکس از شخصیت های مشهور گذاشته بود ولی روی عکس اشخاص گمنام زیاد کار نکرده بود ... عکس را که برایش بلوتوث کردم رفت توی کف عکس ،‌فکر می کرد با موبایل گرفته ام و نمی دانست که با دوربین گرفته شده است ،‌دقیقا راست کارش بود و با کمترین صرف انرژی (‌روی فوتوشاپ )‌ کار تمام می شد ...

ظهر به خانه آمدم و در خنکای عصر پائیزی بدون اینکه لحافی روی تن شریف بیاندازم روی مبل خوابیدم و با لرز خفیفی بیدار شدم ، پائیز یعنی آلارم های طبیعی استراحت برای بدن ؛ خوش بحال خرس که آدم نیست !!!

شال و کلاه کرده و راهی آتلیه شدم برای گرفتن تابلو ام ... بین چند فقره تابلویی که روی میز گذاشته بوداز همه بهتر و توی چشم برو تر تابلوی خودم بود ، از سوژه ی محترم که خودم باشم اگر صرفنظر بکنیم که محال است ، عکس چیز خوبی بود !!

عکس را برداشته و پیش فوتورافچی رفتم ، شاگرد داشت و آتلیه را داده بود دست آنها و آنها هم آنجا را گذاشته بودند روی سرشان !! دو تا از عکس  هایی که سفارش داده بودم آماده شده بود ، هنوز از عکس های متری خبری نبود ؛ تبلیغات کردن آسان است ولی ادعا را به مرحله ی عمل رساندن شرط کار است !!!

امشب باتفاق خانواده فوتورافچی و یکی از دوستان رفتیم رستوران " یخچال قائم مقام " ؛ قبلا توضیحات مکفی در مورد آنجا نوشته بودم ، قبلا که آمده بودم دو تا پیشنهاد سازنده داده بودم که هر دو را عمل کرده بودند ؛ یکی پربار کردن منو و تنوع دادن به آن بود و دیگری عوض کردن گارسن بداخلاقی که آنجا بود ... اصلا گارسن به معنی پسربچه است و باید پیشخدمت و گارسنی که خدمات می دهد آدم جوان و خوشرویی باشد ، نعوذبالله نازی باشد که میز خالی پیدا نمی شود !!! 

یاد ایام نوشت :

یک رستورانی بود در آستارا که دخترهایش برای مشتری ها سفارش گرفته و غذا می آوردند ، منهم آن روزها باتفاق یکی از دوستان دوتایی ددر می رفتیم و وقتی باهم بودیم برای دوستان دیگر در کنارمان جا نمی شد !! گوش شیطان و زنش کر ( آن زمان مجرد بود !! ) در آستارا از هر خیابانی که می رفت سر از جلوی آن رستوران درمی آورد و چقدر هم قیافه ی حق به جانب می گرفت تا من باور کنم که اتفاقی آنجا رسیده است !!!

گذری نوشت :

از مقابل مسجد کبود می گذشتم و ابر بود و ماه در پشت ابر و خلاصه اوضاعی بود در آسمان ؛ وارد حیاط شدم و خیلی زود یک عکس یادگاری گرفتم از همه چیز ... خوب نشد ولی خاطره که شد !!