سر صبحی یک دعوتی داشتم برای یک ددر از نوع دور زدن در منطقه تحت پوشش !! از نوع هلال احمری ؛ تنها نوعی از امداد که می شود من تنبل را تور انداخت و با خود همراه کرد ...
سه و نیم نفر بودیم و تا یخ این نصفه نفر آب بشود تا زمان برگشت ادامه داشت ولی بالاخره آب کردم و دو تایی ماشین را گذاشتیم روی سرمان !! سر راهمان به یک صخره ی زیبا و تنها سر زدیم که قدیم ها بالای آن می شد عسل طبیعی از نوع صخره ای پیدا کرد ولی انگار قبل از ما کسانی آمده بودند سر وقتش و کندو را بریده و برده بودند ؛ نیشی که خورده بودند نوششان باد !!
عکس از بالای کاروانسرای سر راهی که به لطف فشار از بالا مرمت شده است و مورد استفاده چوپانان قرار گرفته !!
جستجوی محل زنبورها در روی صخره !!
ورزش چیز خوبی است ولی عاقبت گرگ زاده ، گرگ شود !!!
تا این فسقلی بخواهد یک بوس به ما بدهد هزار تا فیلم بازی کردم ، بالاخره هم بوس را گرفتم !!
سلام
چه عکسهای قشنگی!کاروانسرا کجای عکسه؟
اون تخته سنگهاست؟
گرگ زاده عجب...این نیم نفر نیست هااا.خدا حفظ کنه هم گرگ زاده را هم سازنده ی عینک آفتابی را
سلام
کاروانسرا زیر پای عکاسه ؛ عمدا اسمش رو آوردم و عکسش را نگذاشتم !!!!
از قدیم گفته اند : آفتاب آمد دلیل عینک آفتابی !!