بلندپروازی ها انسان از روزی شروع شد که واژه ی فردا را اختراع کرد !!
انسان موجود واقع بین و ضعیفی بود که از ترس باد و باران و حیوانات دیگر به غارها پناه برده بود ، اولین چیزی که انسان کشف کرد این بود که در داخل غار هیچ موجود زنده ای که برای انسان خطرناک باشد وجود ندارد ، وقتی انسان شب خوابید و روز دیگری را آغاز کرد کلمه دیروز برایش بوجود آمده بود و در ساخت شدن دیروزش اصلا نقشی نداشت ، پس اگر روز قبل دیروز بود چاره ای نبود که روزیکه در آن بود امروز باشد ...
و روزهای بعد هم به همین منوال می گذشت ، شبها از فرط خستگی می خوابید چون همیشه ترس با او بود و اگر روز بعد را می توانست ببیند یک دیروز دیگر برایش ساخته می شد !! و وقتی تعداد دیروز هایش به هفت عدد رسید ، شب قبل از خوابیدن بفکر فرو رفت که اگر فردا باز چشمانم را باز بکنم دیروزهایم یکی اضافه خواهد شد و نام دیروزی که روز بعد متولد می شد را فردا گذاشت ، فردا دیروز اضافه ای بود که تنها امید پشتوانه ی ساخته شدنش بود و اگر امید نباشد مفهومش را از دست می داد ...
سالها گذشت و انسان چیزهای زیادی آموخت ، و چیزهای زیادی اندوخت ، چیزهایی که برای بکاربردنشان نیاز به روزهای زیادی بود او حالا صاحب هزاران فردا بود ولی برای اینکه آنها تبدیل به دیروزش بشوند راه سختی در پیش رو داشت ، روزگار بدون توجه به او و آرزوهایش ، ساعتش را برای خودش تنظیم کرده بود ...
یکی از همین امروزها انسان مرد و هزاران فردا از خودش بجا گذاشت که هیچگاه فرصتی برای دیروز شدن نیافته بودند ...
سلامممممم ایول
آدم یه همچین وبایی رو میبینه از وب خودش ناامید میشه
5615
سلام
و شوخی های انسان از زمانی شروع شد که گفتن واقعیت ترسناک شد...
واژه ی فردا ..پر از امید و البته انتظار برای بهترشدن اوضاع.
جالب بود..ممنون از نوشته ی تامل برانگیزتون
سلام سلام
دیروز امروز فردا
دیروزش را فردا کرد امروزش مرد و...
بروم دوباره بخوانم شاید وفهمم
سلام
از دوباره خواندن چیزی دستگیر شد ؟ شاید هم حالا به پسفردا رسیده ای !؟!؟
و چه زود فردایمان دیروز می شود بدون تغییری و چه دیر فردایی می رسد که آرزوی امروز و دیروزمان است و شاید هم اصلا نرسد و چه راحت امروزمان را به امید فردایی واهی و در حسرت دیروز به پایان رسید تباه میکنیم...