یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ددر برای هضم صبحانه ...


امروز صبح برای صبحانه دعوت بودیم از نوع " دامار خوری " ، قبلا هم تعریف این صبحانه ها را نوشته بودم ... قبلاها برخی صبحانه ها را تا آفتاب طلوع نکرده باید می خوردی ولی حالا همه چیز می تواند مد بشود ، حتی کله پاچه خوری !!

  

برادرم هم از تهران آمده است ، شب بحث سر قضیه دامار خوری بود ، دامار به همان رگ و پی گفته می شود که برخی قصاب ها که کارکشته تر بودند از گوشت ها جدا می کردند و به مشتری های خاص می فروختند ، قدیم ها خیلی کم پیدا می شد و باید قبلا سفارش می کردی ولی حالا رسما در منوی صبحانه ها قرار گرفته است و برای همین زیاد پیدا می شود ... خلاصه اینکه برادرم تعریف می کرد که قدیم ها برای خوردن کله پاچه و این قبیل صبحانه های غیر معمول باید پائین شهر می رفتند ولی اخیرا در بالای شهر بیشتر پخت می شود !! بهرحال بحث مد شدن می تواند شامل خیلی چیزها بشود و مردم مرفه اگر تنوع برایشان میسر نشود ممکن است رفتارهای غیرمعمول تر دیگری را هم مد بکنند ، البته داستان واقعی خیلی مناسب بحثی هم وجود دارد که بخاطر اصل موضوع که قابل ثانصور نیست از درج آن خودداری می شود !!!


شب تماسی گرفته شد و از قرار معلوم یک پای اصلی در رقابت برای این صبحانه ها ، بخاطر تغییر در رویه ی تغذیه و رو آوردن به خام خواری ا زدور مهمانی حذف شده بود ، مسابقه ی بدون حریف هم زیاد حال نمی دهد ، البته قهرمان چند دوره ی پیش که صاحبخانه باشد بود ولی حریف خارجی چیز دیگری است !! صبح قرار بود فوتورافچی باتفاق اهل و عیال حضور داشته باشند ؛ این قبیل صبحانه ها را باید با اهلش خورد و اهل این قبیل صبحانه ها کسی است که تا ته ظرف را نبیند از پای سفره بلند نشود ، معمولا بچه های قدیمی کوهنوردی از این دسته بودند ولی حالا کوهنوردهای نی قلیونی که حضورشان برای نشان دادن مارک لباس و وسایل شان است و همه ی کرکری شان بسته به مجله ی کوه است که در بغل دارند و غالبا بد غذا تشریف دارند ، از این روال خارج هستند !!


حوالی ساعت 9/30 فوتورافچی سر رسید و رفتیم خانه دوستمان و بساط براه بود و بسی پربارتر از دفعات قبل ، یعنی من یکهویی متوجه شدم که انگار حواسم به آمپر نبود و تا خرخره خورده ام !! دوست صاحبخانه هم تا ته ماجرا بود و فقط جا برای نفس کشیدن داشت !!


بعد از خوردن صبحانه فوتورافچی پیشنهاد رفتن به ددر و فضای سبز و هواخوری داد ، یک مدت خانه نشینی بعلت حضور با سعادت فوتوچه ، فوتورافچی را خانه نشین کرده و برای همین ویارهای سبز می کند !! قرار شد برویم طرف دره لیقوان ، حرف هم که گوش نمی کند و برای همین راه افتادیم همان حوالی ، از دور دیده می شد که ابرهای کمی عصبی در آن اطراف حضور دارند و مامشغول بررسی این ابرها بودیم که دیدیم انگار خودش هم متوجه شده است و برای همین کمی عقب نشینی کرده و رفتیم اطراف روستای هروی زیر سایه درختان یک باغ نشستیم ...


یک استراحت دو ساعته مفید بود ولی کافی نبود چون انرژی های صبحانه ی سنگین داشت آزاد می شد و حس خفگی به من دست می داد ، کمی هم از فوتوچه با موبایل عکس گرفتم و بار و بندیل را بسته و راهی خانه شدیم ...

 


*** دامار اگر ترکی باشد ، اصطلاح دمار که در فارسی بکار می رود از اینطرف به آنطرف رفته است ( دمار از روزگار درآوردن !! ) و اگر دمار فارسی باشد آن وقت دامار ترکی شده ی آن است !!


نظرات 3 + ارسال نظر
نگار جمعه 14 شهریور 1393 ساعت 20:09 http://heavenward.persianblog.ir

سلام
خوش گذشته باشه. نوش جان.

آپدیت می باشیم

وحید جمعه 14 شهریور 1393 ساعت 23:39

خوشبختانه ما که اهل سیاسی کاری نیستیم و از کاری هم نداریم که اصل کار دمار بوده و یا دامار؟ و اینکه از چه کسی و یا چه چیزی در میاد و به کجا میره ...!!
اصل کار دور هم جمع شدن بود و خوردن صبحانه تمام روز ( یعنی تا شب نتونی چیزی بخوری دیگه )
البته جای تمام دوستان غایب خیلی خالی بود.

سیاسی کاری مال آدمها کم کار است ، ما مرد عمل ایم

واحه دوشنبه 17 شهریور 1393 ساعت 09:45

سلام
تا حالا دامار نخوردم..شاید اینجا اسم دیگه ای داشته باشه..نمی دونم والا.
نوش جانتون باشه دامار.یه جوری نوشتید که واقعا هوس کردم.
دمار مگه معنی هلاکت نمیده؟یعنی میگید ترکی بوده و معنی رگ و پی میده؟
فوتوچه..شما زیادتر اهل مهمونی رقتنید تا مهمونی دادن..درسته؟؟

سلام
دمار از روزگار کسی درآوردن یعنی رگ و پی اش را بیرون ریختن والا هلاکت بهمین راحتی میسر نمی شود
مهم دورهم بودن است و من از اسباب اساسی دورهمی هستم !! چه فرقی می کند کدام طرف سفره نشسته باشم ؛ میزبان یا میهمان !!
ضمنا جمع اگر دوستانه باشد مهمان میزبان است و میزبان مهمان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد