گیج در شب ...
امروز هم رفتیم بالا ، هر روز بهتر از دیروز و تعداد کوهنورد بیشتر از قبل ، البته بیشتر رو فاز کوهرو تشریف دارند تا کوهنورد !! اینجا هم تبدیل شده به تپه ی شهری و یک پارک مرتفع محسوب می شود ، و کسانیکه می آیند یک جورایی برای تخلیه می آیند تا ورزش !!
مثلا دو نفر آمده بودند که بصورت ریتمیک با یک آهنگ رقص ترکی داشتند طناب می زدند ، خیلی هم جالب بود و عده ای را دور خودشان جمع کرده بودند ، زمان زیادی هم طناب زدند بطوری که همه خواه ناخواه جذبشان می شدند ، شاید بالای 1000تا طناب زدند !!! یکی کنار من ایستاده بود و با دهان باز نگاه می کرد و با اشاره به من گفت که به به ... داری اینا رو !؟!؟ ... گفتم : " کارشان جالبه ولی بالای کوه بعد از یک صعود بالای نیم ساعته (!) این حرکت خیلی سنگین است و اگر ارزش تشویق چند تا نازی را حساب نگذاریم اصلا بویی از ورزش در آن نیست و ایشالا 10 سال بعد با یک رماتیسم قلبی روبرو می شوند و تقصیرش را می اندازند گردن رئیس جمهور وقت و تورم و ... !!!! "
دوستان هم آمده بودند و باز چند تا عکس گرفتم از آنها ، بیرون باد بود و منهم که استاپ لایزر ندارم ( هرچند این نسل جدید کلا در حال ارتعاش هستند و عینهو ژله می مانند !! ) ، برای همین چیزی از بیرون نگرفتم ، هرچند چیزهایی گرفتم برای خالی نبودن عریضه ، ولی فعلا سرم به اندرونی گرم است ، منظره بماند برای صعودهای تنهایی !!
اینجا برج یادمان شهدای گمنام در بالای کوه است و تنها جایی که نورپردازی ضعیفش اجازه گرفتن عکس می داد ، در بقیه جاها نورپردازی معکوس وجود داشت و دوربین گیج می شد برای گرفتن عکس ، مثلا عکس پائین از سالن رستوران " ایپک یولو " در بالای کوه است و کمی بالاتر ایستگاه تله کابین ، که در مجموع مثل دب اکبر دیده می شوند !!! ولی من خودم از این عکسه خوشم آمد ...
عکس هرچقدر نامفهوم تر باشد به هنر نزدیکتر است !!
دیشب از یکی عکس گرفته بودم و برایش بلوتوث کرده بودم ، امروز آمد سراغم و تشکر کرد و خواست تا دوتا عکس دیگر هم بگیرم ، بنده خدا رفته بود در خانه و در کامپیوتر عکسش را باز کرده بود و تازه فهمیده بود عکس با دوربین 41مگاپیکسل چقدر حال می دهد ، حتی با وضوح نامیزان !!!
