یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خرت نویسی ...



امروز یکی از همکارها داشت عکس پسرش را در موبایل به همکار دیگر نشان می داد که من رسیدم ، به منهم نشان داد ، چون با او کمی شوخی دارم گفتم بهتر است از این بعنوان تلفن استفاده بکنی ...

  ادامه مطلب ...

کارهای اداری من ...


چند وقت پیش شناسنامه را دادم عوض کردند و بعد نوبت رسید به کارت ملی ، برای صدور کارت ملی هوشمند از طریق سامانه ثبت احوال اقدام کردم و بعد از یکی دو روز پیگیری نوبت رسید به نوبتگیری !! حالا سر قضیه نوبت گیری چقدر پای رایانه حرص خوردم بماند ، نوبت داده بود برای 10 خرداد !!

 

ادامه مطلب ...

مثلا کارشناس ...


نشسته بودم تا چند لقمه شام بخورم ... طبق معمول در خانه ی ما تلویزیون خاموش است ولی رادیو روشن بود و برنامه ی مشاعره پخش می کرد ؛ اول از همه یاد دوران کودکی افتادم که برنامه ی قبل از خوابمان مشاعره بود تا مرز خستگی و خوابیدن ... چقدر هم برای خودمان حساب شخصیتی باز می کردیم سر این مشاعره و شعر ازبر می کردیم ...

  ادامه مطلب ...

روز کاری خوب ...


امروز بیشتر حرف زده ام و  برای همین نوشتنم نمی آید ...

 

ادامه مطلب ...