یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

روزگارِ چهل سالگی


امروز باتفاق همکاران جوان رفته بودم جهت اولین بازی فوتبال سال 93 ، برای اینکه زیاد خسته نشوم عقب بازی کردم چون احتمالا فردا هم دوباره با دیگر همکاران بروم فوتبال !!! سال قبل روزهای شنبه و سه شنبه می رفتم ولی امسال تایم شنبه را کشیده اند به روز دوشنبه و دیوار به دیوار تایم دیگرمان افتاده است ... حالا خسته ام ،‌مخصوصا برای نوشتن !!

 

===

 

صبح ماشین کمی دیر آمد ،‌ بعد برای اینکه کمی تاخیرش را پوشش بدهد شروع کرد به حرف زدن و کم کم داشت پسرخاله می شد که استوپ را زدم و بنده خدا چند کیلومتر آخر را بی کلام  راه رفت !!


- "‌ کاش ماشین هم بال داشت و آن وقت می پریدیم و از بالا می رفتیم "


- " ‌چه فرقی می کرد ، ‌آن وقت توی آسمان راه بندان می کردید !!‌ "


- "‌ توی آسمان جا زیاد است ... "


- "‌ اینجا هم جا زیاد است ،‌ عقل کم اجازه ی رعایت حق تقدم را نمی دهد و بیخود راه همدیگر را می بندید !!‌ "


- "‌ حالا بد است اگر انسان بال داشته باشد !؟‌ "‌


- "‌ البته اگر عقل انسان بال داشته باشد خیلی خوب است ،‌ اوج می گیرد ولی آدم کم عقل اگر بال داشته باشد می شود چیزی در ردیف مرغ !! "

 

===


ما ملت افراط و تفریط هستیم و همیشه در حرف زدن از بالاترین نقطه می گیریم ،‌ولی بعد از گذشت یک زمان کوتاه یا طولانی همان کلمه ای که بکار می بردیم را درک می کنیم و تازه می فهمیم که چقدر در بکار بردنش عجله داشتیم ...


مثلا بیست سال پیش وقتی می گفتند :‌ " روزگارت چطور است ؟‌ " جواب می دادیم :‌ "‌ دَیمَه منه ،‌ دَیمییم سنه !!‌ "‌ (‌ کاری به من نداشته باش تا کاری باهات نداشته باشم !!‌ )‌ ولی وقتی آدم به سن چهل سالگی می رسد می بیند مصداق این عبارت بین سنین چهل تا پنجاه سالگی است ، یعنی از نظر روحی و جسمی در شرایطی قرار می گیرد که خیلی آسیب پذیر است ، و دوست دارد با همه ( حتی نزدیک ترین کسانش ! ) در وضعیت کاری با من نداشته باشید تا کاری باهاتان نداشته باشم ، باشد !!! 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
khatere hastam دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 23:49

درک میکنم این حال و احوال رو هر چند از نظر احساسی به 30 هم نرسیدم

جیمبو سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 12:58

عذاب وجدان داری از 40 سالگی ات

?

khatere hastam سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 17:28 http://mahkoomin.blogsky.com

به نظر من در 40 سالگی هست که آدم به اوج پختگی میرسه و اگه کسی توی این سن اینو حس نکرد تا آخر عمر ناپخته خواهد ماند..

(بر اساس همین نظریه من تا آخر عمر خام باقی میمونم من انگاری ناپز بودم از ازل)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد