یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

روزی بنام " مبادا " !!


" روز مبادا " ی شما در کجای تقویم زندگی تان قرار دارد !؟ با توجه به اینکه تصور مردم از این روز ، یک روز سخت و ناخوشایند است ، برای همین دورترین زمان ممکن از نظر زنده بودن را برای آن تعیین می کنند و خیلی ها دعای شب و روزشان این است که آن روز در زندگی شان پیش نیاید ...

آن وقت ...

  

خیلی از مردم یک عمر می نشینند و کلی پس انداز می کنند برای آن روز ، برنامه های عقب مانده را بهمراه یک لشکر آه می فرستند برای آن روز ، و شاید متوجه نشوند که برخلاف خواسته ی قلبی شان که دیدن چنین روزی را خوش ندارند ، تمام امیدشان برای خوش بودن را به آن روز متصل می کنند ...


مشکلات روزمره زندگی های غلط امروزی چنان پشت به پشت هم ردیف می شوند که شاید ناخودآگاه بشود ناراحت شد ولی امکان ندارد بدون آگاهی اندک دلخوشی بدست آورد ، و روزی فرا می رسد که انسان می ماند و انگشتی برای گزیدن و عمری در سراشیبی قرار گرفته و ... و آنهمه پس انداز بی خود و حوصله ای که نمانده و دوستانی که نیستند و ...


وقتی از من می پرسند " عید کجا خواهی رفت ؟ چکار خواهی کرد ؟ " می گویم : " اگر جور شد می روم و اگر نشد چه بهتر ، در خانه نشستن هم برای من لذتبخش است !! بهرحال زمانی موقعیت جور بود و اسباب ناقص مهیا و کارم ددر رفتن بود و حالا هر کدام از آن بهانه ها و امکانات لنگ بزند باز مشکلی ندارم ... من برای روز مبادا زندگی نکرده ام !! "


امروز حرف و حدیث از ددر رفتن بود و گفتند که یکی از همکاران باتفاق دوستان رفته بود " شیرکوه " یزد !!! گفتم : " برخی ها انگیزه شان نمی دانم از  کجای زندگی شان تغذیه می شود ، البته امیدوارم که از جای خوب تغذیه بشود و عوامل منفی درونی او را بنام ورزش فریب ندهد که اینهم یک روانپزشک خوب می خواهد برای تشخیص و ... ، ولی من اگر چنین پیشنهادی دریافت می کردم مطمئنا با شرایط خیلی بالا قبول می کردم ، مثلا رفتن با هواپیما تا یزد و ترانسفر مطلوب تا پای کوه و .... " یکی از همکاران گفت : " این بازنشسته شده است و نمی تواند برود برای همین بهانه می آورد !! " گفتم : " انگیزه در هر سنی باید از منبع خاصی تغذیه شود ، جوان که بودن از منبع هیجان تغذیه می شد ، کمی بعد زدم به شارژ منابع عاطفی ، حالا با باتری های منطقی شارژ می کنم ... با حرف دیگران هم تحریک نمی شوم !! همین حالا هم که نشسته و از کوه و ددر حرف می زنیم برای من باندازه ی ددر رفتن حال می دهد ، من حال شما را می فهمم چون این حال را زمانی داشته ام ولی شما نمی توانید حال مرا بدانید چون به این مرحله نرسیده اید !!! "


 " مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم " 


روز مبادای مرا یاد بس است ....

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سجاد دوشنبه 26 اسفند 1392 ساعت 09:41

مرسی حاجی با این تیکش خیلی حال کردیم :

" گفتم : " انگیزه در هر سنی باید از منبع خاصی تغذیه شود ، جوان که بودن از منبع هیجان تغذیه می شد ، کمی بعد زدم به شارژ منابع عاطفی ، حالا با باتری های منطقی شارژ می کنم ... با حرف دیگران هم تحریک نمی شوم !! همین حالا هم که نشسته و از کوه و ددر حرف می زنیم برای من باندازه ی ددر رفتن حال می دهد ، من حال شما را می فهمم چون این حال را زمانی داشته ام ولی شما نمی توانید حال مرا بدانید چون به این مرحله نرسیده اید !!! "

چرت و پرت دوشنبه 26 اسفند 1392 ساعت 16:29 http://shady-chertopert.blogspot.com/

دادو چند شب پیش داشتم با دوستم صحبت می کردم و تورومثال زدم که انسان میشه خوشحال باشه و نگاه به زندگیشو تغییر بده خیلی خوب مسائل زندگی رو تحلیل می کنی در حالیکه شاید این اتفاقات برای همه بیفته ولی همشو روزمرگی تلقی کنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد