من از تبار تیشهام، با من غمی هست در ریشهام احساس درد مبهمی هست بر گیسوانم بوسه زد روزی خداوند در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست وقتی مرا با خاک یکسان ساخت یعنی: در نقشهی جغرافیای من بمی هست من روی آرامش نخواهم دید با تو با تو لفیخسر است هرجا آدمی هست جز زخم این دنیا نخوردم از تو ای عشق! آیا در آن دنیا امید مرهمی هست؟
من از تبار تیشهام، با من غمی هست
در ریشهام احساس درد مبهمی هست
بر گیسوانم بوسه زد روزی خداوند
در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست
وقتی مرا با خاک یکسان ساخت یعنی:
در نقشهی جغرافیای من بمی هست
من روی آرامش نخواهم دید با تو
با تو لفیخسر است هرجا آدمی هست
جز زخم این دنیا نخوردم از تو ای عشق!
آیا در آن دنیا امید مرهمی هست؟