یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

من و گربه ها ...


سر راهم یکی از همکارها با من داشت خوش و بش می کرد که سر و کله ی یکی از گربه ها پیدا شد ، از جیبم تکه نان پنیرآلودی برایش انداختم و مشغول شد ، همکارم با دیدم صحنه گفت : " همیشه برای گربه ها توی جیبت ات چیزی پیدا می شود !؟ "

 

 

گفتم : " همیشه نه ، ولی اکثرا به یادشون هستم چون می دانم منتظرند ... !! "


گفت : " بالاخره یک روز که برای ناهار کوبیده می دهند من این گربه ها را سر به نیست می کنم !! "


گفتم : " یعنی چه !؟ نکند می خواهی قاتی گوشت ها به مردم بدهی !؟ "


گفت : " آره دیگه ... "


گفتم : " کار من زیاد می شود دیگر ... بعداز این هر وقت سوت بزنم ملت می دوند بطرفم !! "



http://s5.picofile.com/file/8116304868/pishi_6_.jpg


==++++==


یکی از همکارها از من پرسید : " واقعا اینها را دوست داری !؟ "


گفتم : " نمی دانم « واقعا » دیگر چه صیغه ای است ، رفیقیم دیگر ! حداقلش این است که آدم می داند بخاطر خوردن با آدم رفیق شده اند و وقتی سیر هستند مزاحم نیستند ... برخی ها وقتی گرسنه هستند دردسرند و وقتی سیر هستند ، مایه ی دردسرند !! "


http://s5.picofile.com/file/8116304918/pishi_3_.jpg


==++++==


به یکی از همکاران سپرده بودم برایم یک برس انگشتی بخرد ، بعد از چندبار پیگیری آورد و آن را روی یکی از بچه گربه ها که زیادی پشمالو تشریف دارد افتتاح کردم ، چند روز پیش با یکی از مدیران می رفتیم که همان بچه گربه جلویمان سبز شد ، سرش را تیر بالا گرفته بود و گلویش را جلو داده بود ...


پرسید : " مشتری داری !؟ چیزی برایش داری ؟ "


گفتم : " این سهم اش را صبح خورده است ، خواسته ی دیگری دارد ... "


پرسید : " چه خواسته ای ؟ "


گفتم : " چند روز پیش کمی بدنش را برس کشیده ام ، خوشش آمده ، می بینی که سرش را بالا گرفته که بیا زیر گلویم را برس بکش ... "


پرسید : " عجب ... پس زبان همدیگر را هم می فهمید ! "


گفتم : " مهم فهمیدن است ، طرف با زبان باشد یا بی زبان فرقی نمی کند !! "


http://s5.picofile.com/file/8116304950/pishi_1_.jpg


 

نظرات 1 + ارسال نظر
khatere hastam دوشنبه 25 فروردین 1393 ساعت 21:33

خیلیییییی جالب بودن مخصوصا مورد اول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد