یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اللذات بالنیات ...


یکی از دغدغه های پیش روی ما انتخابات شورای کار کارخانه است ، حالا برای هر کسی سهمی از این دغدغه است ، برای من همین درصد کم هم دغدغه ی بزرگی است ، گاه در زندگی حرف راست زدن تبدیل به دغدغه می شود !!

  

 

برخی از همکاران می آیند و نظرم را در مورد کاندیداها می پرسند و من ، با ین سعه ی صدری که دارم و هیچکدام را تائید نمی کنم ، می مانم و دغدغه ام برای جواب دادن !!


چند روز پیش با یکی از همکاران وارد پارکینگ از ما بهتران شدم و بلافاصله دو فقره گربه ای که مقیم آنجا هستند دویدند طرف من و منهم از جیبم برای آنها کمی نان و پنیر دادم و مشغول شدند !! همکارم به من گفت : " تو همیشه توی جیبت برای اینها غذا داری !؟ " گفتم : " من وقتی می خواهم به ساختمان اداری بیایم می دانم که این دو اینجا هستند و وقتی می دانم که به پیشوازم می آیند با دست پر می آیم !! تو هم اگر بدانی کسی در جایی منتظر تو است همین کار را می کنی ، مگر اینکه خوشت نیاید و راهت را کج بکنی !! " 


در همین حال یکی از همکاران سر رسید و شروع کرد به یک سلام و احوالپرسی خیلی طویل ، از آن نوع احوالپرسی های هزار سوالی که تکرار رمز موفقیت آن است ؛ خوبی ؟ چطوری ؟ خوش می گذره ؟ روزگارتان چطور است ؟ نیستید ؟ خوبی ؟ کوه می روید ؟ خوبی ؟ از بچه ها چه خبر ؟ خوبی ؟ خوش می گذره و ..... بعد که دید بازارش نگرفته است و همه را با یک جواب دندان شکن " هستیم دا !! " جواب داده ایم حرف را عوض کرد و گفت : " آقا ... شما چرا برای شورا ثبت نام نکردید ، واقعا خوب می شد اگر حضور پیدا می کردید ، با رای بالایی بالا می آمدید و به نفع کار و کارگر هم می شد و .... " گفتم : " اگر این گربه ها حق رای داشتند شاید به امید رایی که اینها بدهند شرکت می کردم  ... "


موقع بازگشت به کارگاه ، یکی از همکاران که گوشه ای کمین کرده بود مرا آهسته فراخواند و یکی از گربه ها را نشان داد و گفت : " ببین این گربه پائین درخت نشسته و چه با حسرت به گنجشک ها نگاه می کند !؟ " نگاه کردم و دیدم گربه چنان محو تماشای گنجشکگان هست که با هر حرکت آنها سر و گوشش می جنبد ... و ادامه داد : " فکر نکنم بتواند یکی از آنها را بگیرد ... " گفتم : " اللذّات بالنیّات !! شاید دست و پایش لیاقت گرفتن آنها را نداشته باشد ولی با چشمانش تا حالا چند تایی از آنها را خورده است ، لذتی که از این تماشا بدست می آورد از خوردن بیشتر است !! "


===


چند تا بیشتر با دوربین موبایل جدید عکس نگرفته ام ، ولی هیچکدام جرات برابری با عکس های موبایل قبلی ام را ندارند ، دیروز یکی از سیم کارتهای دوقلوی ایرانسل را بردم و دادم در اندازه ی کوچک درآورده و روی موبایل قبلی سوار کردم ، حوالی ساعت 12 بود و یک عکس از قفسه ی مقابلم گرفتم و واقعا از تماشایش لذت بردم ... حیف با اینهمه قابلیت و کارآیی ، سیستمش مانند اندروید برای دلخوشی های امروزی آپدیت نیست !!!



نظرات 1 + ارسال نظر
ت یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 15:32

آقا اونو بدش به من، تو میخوای چیکار آخه؟

حداقل باید ششماهی در قرنطینه بماند تا هوای عاشقی از سرش برود ، بعد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد