یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

سور همسایگی ...


دیروز نائب السور بودیم در خانه ، همسایه ی بالایی از مکه برمی گشت و قرار بود یک شق از مهمان هایشان در طبقه ما باشند ، معلوم است که شق بانوان به ما نمی رسید ولی اگر شق کودکان را می دادند هم خوب بود ، یک مهد کودک راه می انداختم که دست خیلی ها را ببندم ......

 

 

شق ما سایه ای از شقاوت ما بود ، حوالی ساعت 19 اولین اکیپ از مهمان ها رسیدند و تا ساعت 24 در خدمتشان بودم بصورت فول تایم !! اول وقت که چند نفری بیشتر نیامده بودند ، از حج برگشته با حالتی آکنده از رضایت و نارضایتی حرف می زد و معلوم بود حیرتی که از این سفر او را احاطه کرده کل وجودش را تکان داده است ، از بدی های سفرش می گفت و دلتنگی هایش و هر از گاهی می آمد و چند مورد ممتاز و در خور تحسین به حرفهایش اضافه می کرد و معلوم بود حیرتش بیشتر زمینی است تا آسمانی !!


یک حاجی خبره تر هم آمده بود که هر از گاهی قسمتی از فیلم محمد رسول الله را تعریف می کرد و تنها امتیازش به حاجی جدید این بود که آخر هر جمله اش یک عبارت " الی ماشاءالله ... " می افزود که بار معنوی منبرش را زیادتر بکند !! منهم از امتیاز میزبانی برخوردار بودم و مخاطب خاص همه ی حرف ها !!! و نقش سری که برای تائید فرود می آوردم در چهره ی متکلمین مشهود بود ...


هر از گاهی هم یک قال دادو ول می کردم وسط پذیرایی و بیچاره ها انگار که فیلم اعماق اقیانوس دیده باشند از این تلاطم کلامی به وجد می آمدند ...


داستان های مربوط به سفر حج همیشه شنیدنی است و همیشه بنوعی نامکرر هستند ، دایی جان ما یک عمر در کاروان های زیارتی در خدمت زائرین خانه خدا بود و همیشه داستان های ناب و دست اول و پندآموز برایمان نقل می کرد ، فقط بدلیل شور و علاقه ی خاصی که داشت مانند پسته ی شور بیشتر از آنکه پسته اش برای بدن نفع داشته باشد شوری نمکش ضرر داشت !!!


از نحوه ی برخورد آدم های آفتاب ندیده با تکنولوژی های جدید ، از نحوه ی برخورد آدم های آفتاب ندیده با نژادهای مختلف ، از نحوه ی برخورد آدم های آفتابه ندیده با سیفون و توالت فرنگی !! ، از نحوه ی برخورد آدم های آفتاب ندیده با پذیرایی های رسمی و غالبا مسرفانه و .........


بهترین جای این قصه ها تقابل اهل سنت با جماعت شیعه بود ؛ انگار در یک جایی مرد نابینایی با مرد ناشنوایی بهم رسیده باشند !! حالا اگر زبان مشترک نداشته باشند و نسبت به هم موضع خصمانه داشته باشند ، چه ارتباطی بین آنها می تواند تعریف بشود ... خصومتی که از همان سالهای ابتدای بعثت شروع شده بود و در دوران پیامبر و بعد از او در پنهان و آشکار نهادینه شده بود !! کسی که می گوید : " منافق از کفار بدتر است !! " معلوم است که از دست دشمن دوست نما چه کشیده بود ... بعدها هم که دست های دیگر این تفکرات را هدایت کردند !!


یکی از نکات آموزنده در این شنیدارها این است که خیلی ها مسئله شان را دم در یاد می گیرند ، حاجی 60 ساله تازه باید حمد و سوره اش را درست بخواند ، در عرض پنج جلسه هم تاکتیک های مسلمانی یاد بگیرد و هم تکنیک های شیعه را بیاموزد ، هم از زیر سقف کاهگلی برود هتل مجلل ، هم اسیر و مبهوت عظمت رویایی مکه و مسجدالحرام بشود ، و خود را در میان دریایی از اعتقادات ببیند ... حالا افسانه های دست ساخت روحانی کاروان بماند !!!!



http://s5.picofile.com/file/8111730050/makke.jpg


نماد جدید شهر مکه که کم کم دارد جای خانه خدا را در تعاریف و توصیفات حاجیان می گیرد !!


===


آخر شب به لطف وایبر متصل شدم به سرزمین آرزوها و ارتباط نفسگیری با یکی از دوستان داشتم ، حوالی ساعت 2 بامداد قبل از بیهوشی کامل خوابیدم ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد