یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

برف نازی ...

 

چه معنی دارد ساعت 6 صبح برای آدم اس ام اس بیاید ؛ آنهم از فال حافظ جیجیتالی ... و آدم را بدخواب بکند ؛ آنهم صبح روز جمعه ای !!! 

 

 

=== 

 

یک دوستی داشتم که خوشبختانه حالا هم دوستش دارم ، زمانیکه داشت ازدواج می کرد یکی از خطوط قرمزی که تعیین کرده بود ، عشقش به اسکی بود و گفته بود که یک نامزد دیگر هم دارد که موقع زمستان سر و کله اش پیدا می شود و اسمش برف نازی است و از او خواسته بود از حالا حساب کار دست اش باشد که وقتی دارد برف می آید از او زیاد انتظار توجه و حواس جمعی نداشته باشد !!! 

 

=== 

 

دیشب بعد از یک روز پربار و پر دیدار ، هوس کردم قبل از خواب یک ساعتی قدم بزنم ، قدم زدن در زمستان و هوای سرد بجز اینکه ویروس سرماخوردگی را شارژ می کند و ماندنش را تمدید می کند (!) دلخوشی های زیادی دارد ... 

 

دوستی که در رشت زندگی می کند هم آمده بود ، و برای همین قرار شد حین قدم زنی دیداری تازه کنیم و از دست آوردهای جدیدش حرف بزنیم !! روزگار عجیبی است و هر روز پرده ای از دنیای مجهولات برای آدم کنار می رود ؛  

 

بعضی ها دلشان پر است برای اینکه کله شان هم پر از افکار گوناگون است و فاضلاب این افکار توی دلش می ریزد !!  

 

بعضی ها دلشان پر است برای اینکه توی کله شان سیستم فکر کردن به خیلی چیزها اعتصاب کرده و هر موردی پیش می آید تلپی می افتد توی دلشان و همانجا تلنبار می شود !!!  

 

یک عده ی خاصی هم هستند که مغز و دلشان دست به یکی کرده اند تا حال صاحبشان را بگیرند ، برای همین فکری که باید توی مغز باشد توی دلشان دربان شده است و حسی که باید در دل نقش بازی بکند رفته در مغز رئیس قسمت بازرسی شده است !! 

 

این دوست من بار اول به روش مینچی ازدواج کرده است و متاسفانه بدلایلی زود به آخر خط رسیده است و بعد از مدتی به سفارش خانواده یک شخص مناسب دیگری به تورش خورده است و از شانس بدش این بار صفحه را برگردانده اند و دارد روی قاعده ی مارپله پیش می رود ، دقیقا وقتی بشکن می زند که کار تمام شده است ، مار او را می خورد و می آید چند پله پائین تر ، این بار که داشت چهارنعل پیش می رفته همان مار معروف ( شما بخوانید پدر زن !! ) او را خورده و تازه آمده خانه ی شماره 2 که همان محدوده ی استارت است !!! 

 

منهم که در بحث های سرپایی معلوم نمی شود تا کجای کار طرف کی هستم !! غالبا سعی می کنم طرف سوم شخص غائب را بگیرم تا دوم شخص زیاد گُر نگیرد ، و در موقعیت مناسب یک بمب می اندازم سر سوم شخص غائب تا حساب کار دست اش بیاید !!!   

 

===  

 

خیلی سخت است که آدم بخاطر کسی که او را می شناسد و دوستش دارد ( دوست دختر !! ) برود و چهارزانو بنشیند با یکی بحث بکند که او را نمی شناسد و دوستش ندارد ( خانواده دوست دختر !! ) !!!!  

  

=== 

 

خیلی سخت است کسی که با خودش درگیر است و مشکل دارد ( بدلیل عدم قطعیت فکری !! ) برود و سینه اش را جلو بدهد و با یک تیپ صادقانه ، وعده های قطعی بدهد !!!! 

  

=== 

  

روابط عاطفی مانند خوردن لیمو شیرین (!) هستند ، بمحض بریده شدن باید خورده شوند والا خیلی زود تلخ می شوند و غیرقابل خوردن !!!!  

  

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ت یکشنبه 22 دی 1392 ساعت 13:09

بعله

البته بله ی شما جای خود دارد ولی آنکه باید بعله را بگوید ... کو ... کی ... کجا ... !!!!

khatere hastam چهارشنبه 27 فروردین 1393 ساعت 17:18

اینا که گفتید یعنی چهههههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد