یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

wait


تشکیلات دولتی یعنی یک مجموعه ی بسیار بزرگ از امکانات که بصورت بسیار دقیق و با بی نظمی تمام چیده شده اند !! البته مرحوم مغفور مولوی بدلیل اینکه آن زمان در کار دولتی نبوده و همچنین با چنین رشدی از بی نظمی آشنایی نداشته در اقوال حکیمانه اش جمع اضداد را محال دانسته بود !!

 

 

البته اینکه کجا می توانند جمع بشوند و کجا نمی توانند را نگفته بوده تا برای آیندگان راه فراری وجود داشته باشد ، مثلا راست و دروغ براحتی در دهان یکی جمع می شود و باتفاق هم پله های ترقی را برای فرد می سازند ...


===


در کارخانه کامپیوتر های متنوعی وجود دارد و یک کامپیوتری هم گیر من افتاده است که با همه ی زوار دررفتگی من از آن عینهو یک سیستم جدید کار می کشم ، البته تمام معایب و عقب ماندگی هایش را با صرف مقدار بیش از حدی زمان و حوصله پوشش می دهم ، چند وقت پیش مسئول انفورماتیک کارخانه در حال چک کردن سیستم ها و یادداشت برداری از آنها بود و وقتی به سیستم من رسید ، هنگ کرد که این سیستم چرا اینقدر دون پایه است !!! البته قول هایی داد که اصلا مرا ذوق زده نکرد ، ما دیگر گرگ باران دیده شده ایم و با هر وعده و وعیدی رگ شادیمان نمی جنبد !!


امروز یکی از همکاران به اتاقم آمده بود و قرار شد برنامه Solid works را بدهد تا من نصب کرد و گهگاهی با آن آرزوهایم را طراحی کرده و به شهود عینی برسانم !! در حالیکه داشت سی دی ها را می داد پرسید : " باید ویندوزی که کار می کنی Seven باشد ! " گفتم : " ویندوز من Eight است !! " با تعجب پرسید : " Eight !! " گفتم : " آره دیگه ... منظورم سیستمی که در خانه دارم  !! " گفت : " فکر کردم سیستمی که اینجا باهاش کار می کنی را می گویی ! " گفتم : " نه بابا ... سیستم اینجا ویندوزش Wait  است !!! چون با زدن هر اینتر باید چند دقیقه دستور صبر کردن را اجرا بکنم !!! "


===


دیشب دنبال بهانه بودم تا نخوابم برای همین کمی در اینترنت تخته بازی کردم و ... آنهم اصلا حال نداد !! راستش اینکه با یک بچه ی 14 ساله بازی می کردم که بطرز عجیبی با تاس ارتباط برقرار کرده بود و برای همین چند دست پشت سر هم به او می باختم ، البته من همیشه از باختن بیشتر لذت می برم تا بردن !! شاید دلیل آن نهادینه شدن باختن در وجود شریف من باشد !!! تنها دلخوشی قضیه این بود که اولا اهل مصر بود ، دوم اینکه بعد از پایان هر دور بازی می نوشت " soory " !!


بعضی اوقات بعضی ها از دست آدم دررفته و بازی را می برند و آیکون زبان می گذارند !! مثلا چند روز پیش با یک آمریکایی بازی می کردم و چند تا جفت مرغوب آورد و برایم ایکون زبان گذاشت بعد مبلغ بازی را تا بیست و پنج هزار دلار بالا برد و منهم اوکی زدم و بعد به آن اکتفا نکرد و فکر کرد من عرب هستم و چند تا عبارت لطیف نوشت و توهین کرد !! منهم چیزی نگفتم ، چند لحظه بعد ورق بازی اش برگشت و افتاد به تته پته ، اول اینکه هی پیام می داد که نرخ را پائین بیاورم ولی من فقط آیکون خنده می گذاشتم که در آن شرایطی که قرار داشت بدتر از فحش بود !! بازی هم که داشت تمام می شد به کمک مترجم گوگل یک جمله ی دلنشین برایش نوشتم که شامل رئیس جمهورشان هم می شد و حالش گرفته شد ، تاس آخر را که انداختم نوشتم که از ایران بازی می کنم و بدبخت برای خداحافظی نماند و بازی را قطع کرد !!


دیشب دوستی زنگ زد  آماده شده باتفاق آنها رفتیم شام ... کلی هم حرف خصوصی زده و خوشان خوشان بودیم ، بعد از شام هم رفتم خانه آنها ، اگر همسایگان غربی زحمت می کشیدند و یک پاک کن اختراع می کردند که ما بتوانیم شام را از مغزمان پاک بکنیم ، کمک زیادی به روند کیفی زندگی مان می کند ... چند تا باقلوا و چایی برای یک انگلیسی حکم شام را دارد و برای ما بمنزله دسر بعد از شام است !!


برگشتنی با آژانس آمدم تا خانه ، سوارشدنی به راننده گفتم : " من آدرس را کامل می دهم ، احتمالا وسط راه ببینی که خوابیده ام ، هر جا لازم شد بیدارم کن !! " اول کمی زیرچشمی نگاه کرد ، تقریبا حوالی کوچه مان بود که بیدار شدم ... پیاده شدنی به من گفت : " من فکر کردم که شوخی می کنید ولی واقعا خوابیدید ها ... " گفتم : " اگر برای کشف آمریکا یک کریستف کلمب کافی بود ، برای کشف من چند تا کریستف کلمب لازم است ، اعجوبه ای هستم !! "

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 23:26

شما که بیش از همه با تاس !!! ارتباط دارید ، چطور به آن بچه 14 ساله باختید ؟

تاس داریم تا تاس !! تاس تخته شش تا چهره دارد ، بعضی از تاس ها هزار تا !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد